بله یک نفر میگه رفت جلوی قصابی و دستش را به گوشت زد و به دهانش بُرد !! قصاب گفت آقا به اندازه آن چربی که وارد دهانت شد من حرام ت دارم !! قضیه حرام این است دوستان عزیز
وقتی خدا بخواهد اتفاق خوبی را برای بنده اش رقم بزند با هر چیزی که بخواهد رقم خواهد زد ،با هر چیز بی ارزش یا با ارزشی که شما فکر شو کنید ،و بر عکس اگر خدا بخواهد کسی را که بارها گناه کرده و توبه کرده و توبه شکسته ،را مجازات کند با هر چیزی که بخواهد مجازات میکند ،کاری میکند که راه را اشتباه بره ، و اگر توبه کسی که توبه نصوح کرده را قبول کنه حتی راه اشتباه کسی را که رفته ! را خدا می تواند کاری بکند که آن راه برای او و دیگر افراد خوب بشه ،البته توبه در کاری مثل قتل مورد قبول نیست و باید قصاص بشه مگر اینکه خدا در دل خانواده مقتول نوری بیندازد که قاتل را ببخشند یا اینکه در خواب چیزی را ببیند که قاتل را ببخشد مثل همان خوابی که پسر مقتول در نزدیکی عید قربان ۱۴۰۱ دید و قاتل را بخشید . خدا هر کاری را که بخوا هد برای بنده اش میکند از خدا هیچ وقت نا امید نشوید و دعا کنید
بله مقدس اردبیلی سالها از خدا طلب می کرد که خدایا هم کفو دختر مرا بفرست چون دختر او همه مسائل حرام و حلال را رعایت کرده بود،لذا دامادی گیرش آمد که برای یک چهارم یک سیب به نجف آمده بود تا او را پیدا کند و بگوید من سیبی را از جوی آب گرفتم و وقتی خوردم با خودم گفتم این سیب مال چه کسی است ؟ باید رضایتش را بگیرم والا حرام است که خورده ام!
خیلی داستان آموزنده و قشنگی بود
شعر ترکی این داستان رو میخوام. از استاد منعم اردبیلی هستش. هر کی داره. ممنون میشم