ما مرده ایم مگر که سگی دم بر آورد
اُو اُو کند و نام شما را بیاورد؟!
روباه چشم بر دهن خوک دوخته
ای بی حیای سگ صفت خود فروخته
مهدی اگر امان بدهد باده می زنیم
بر گردن کثیف شاهین نجسی قلاده می زنیم
شیعه سر حرف خودش ایستاده است
چیزی ز عمر نحس نجسی باقی نمانده است.
بر شاهین نجسی لعنت.
خداوند این ملعون و همه ملعونین انسان نما را نابود و به حق یکی از بهترین بندگانش آقا ابوالفضل عباس ریشه این همه شیطان صفت ها کنده شود.
به امید ظهور آقا امام زمان صلوات
مرحوم کل احمد آقا ( کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی ) نقل می کردند که: « روزی جناب شیخ رجبعلی خیاط به من فرمودند: در عالم معنا، روح خواجه حافظ شیرازی را مشاهده کردم که بسیار منبسط بود. خواجه حافظ شیرازی رو به من کرده و گفت: من غزل شاه شمشاد قدان را، در وصف ماه منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام سرودم. و از این امر خیلی مسرور بود.».... یکی از زیبایی های معماری حرم مطهرش این است که ضریحش از ضریحهای دیگر بلندتر است و این اشاره به ششمشاد قدی اوست.
شاه شمشاد قدان ، خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر منِ درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سیم تنان
کمتر از ذره نئی، پست مشو، مهر بورز
تا بخلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
بر جهان تکیه مکن ور قدحی مِی داری
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
دامن دوست بدست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
با صبا در چمن لاله ، سحر می گفتم
که شهیدان که اند این همه خونین کفنان
گفت حافظ من و تو مَحرم این راز نه ایم
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان
گر جهان را خیمه ای پنداشتی
زیر این خیمه عمودی داشتی
اصل خیمه دین حی داور است
پرچم زیبای آن پیغمبر است
باب خیمه حضرت مـولا بود
اصل خیمه چـادر زهـرا بود
گر حسین ار تار و پود خیمه است
بازوی عباس عمود خیمه است
خدا لعنتش کنه .. انشالله به درک واصل باشه ...
تمام ایران چه مسلمان چه مسیحی ابالفضلی(ع) و عاشق حضرت عباس(ع) هستن ، پیام من به این جرثومه فساد اینه : ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست / عرض خود میبری و زحمت ما میداری !
تمام ایران فدایی ابالفضل(ع) هستن ، اگر جرات داری بیا ایران، یه جور به درک واصل میشی که انگار که هیچ وقت یه دنیا نیومده بودی ...
اُو اُو کند و نام شما را بیاورد؟!
روباه چشم بر دهن خوک دوخته
ای بی حیای سگ صفت خود فروخته
مهدی اگر امان بدهد باده می زنیم
بر گردن کثیف شاهین نجسی قلاده می زنیم
شیعه سر حرف خودش ایستاده است
چیزی ز عمر نحس نجسی باقی نمانده است.
بر شاهین نجسی لعنت.
به امید ظهور آقا امام زمان صلوات
اسير ديده مست ابوالفضل
بود كار دل من با ابوالفضل
نوشته روي قلبم يا ابوالفضل
حسين ابن علي را نور ديده
تمام عمر را يا ايهاالناس
تپش هاي دلم مي گويد عباس
در عالم میرو سلطانی اباالفضل
میون آسمون قلب زینب
تو شمس و ماه تابانی اباالفضل
شاه شمشاد قدان ، خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر منِ درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سیم تنان
کمتر از ذره نئی، پست مشو، مهر بورز
تا بخلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
بر جهان تکیه مکن ور قدحی مِی داری
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
دامن دوست بدست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
با صبا در چمن لاله ، سحر می گفتم
که شهیدان که اند این همه خونین کفنان
گفت حافظ من و تو مَحرم این راز نه ایم
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان
زیر این خیمه عمودی داشتی
اصل خیمه دین حی داور است
پرچم زیبای آن پیغمبر است
باب خیمه حضرت مـولا بود
اصل خیمه چـادر زهـرا بود
گر حسین ار تار و پود خیمه است
بازوی عباس عمود خیمه است
تمام ایران چه مسلمان چه مسیحی ابالفضلی(ع) و عاشق حضرت عباس(ع) هستن ، پیام من به این جرثومه فساد اینه : ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست / عرض خود میبری و زحمت ما میداری !
تمام ایران فدایی ابالفضل(ع) هستن ، اگر جرات داری بیا ایران، یه جور به درک واصل میشی که انگار که هیچ وقت یه دنیا نیومده بودی ...
با نام ابالفضل گرفتار حسينيم
او كرده صدا گرمي ِ بازار حسينيم
از مادر ِ او هرچه كه گفتيم گرفتيم
از اُمّ بنين است عزادار حسينيم
عباس مدد كرد در اين خانه بمانيم
عباس شفا داد كه بيمار حسينيم
او بابِ حسين است عجب باب وسيعي
او راه به ما داد كه دربار حسينيم
از اوست حرارت به دل و اشك به چشمي
او جرأتمان داده خريدار حسينيم
او خرجي ره داده به پابوس رسيديم
او خواست ببينيم كه زوار حسينيم
در روز نهم حاجت يكساله بگيريم
از نفسْ تُهي و همه سرشار ِِحسينيم
جلوه کن در دلِ شب صورت مهتاب بکش
خَم بیانداز به ابرویت و محراب بکش
فکر ما نیز بکن، شانه مزن مویت را
عاشقان را به سر ِ دار ِ پُر از تاب بکش
مادرت گفت که تا آخر عمرت عباس
مِنّتِ خادمی ِ محضر ِ ارباب بکش
دست در رود ببر، آب رویِ آب بریز
باز سقایی ِ خود را به رُخ ِ آب بکش
بین ِ بیداری و رویا، به سر ِ انگشتت
قطرهای رویِ لبِ کودکِ در خواب بکش
تو نگفته همه يِ حرف مرا می دانی
سحری پایِ مرا نیز به سرداب بکش
(محمد رسول
حيدري زاده، پسر خواندهي زهرا شدهاي
حضرتِ ماه كه خورشيد پناهنده يِ توست
كاشف الكَربِ ولي الَهِ عُظما شدهاي
قمر ِهاشميان، سَروِ ِكَلابي هايي
اَلحق عباس، سزاوار ِ تماشا شدهاي
ضرباتي كه به صِفّين زدي محشر كرد
الگوي مشق ِ نبردِ نَخَعي ها شدهاي
حافظ عصمتِ ناموس ِخدايت كردند
همه ي دلخوشيِ زينبِ كبري شدهاي
كمترين معجزه ي چشم ِ تو سلمان سازي ست
حيفِ تو نيست بگوئيم مسيحا شدهاي؟!
دست بر قبضه مَبَر جنگ به تأخير افتد
مشك كافي ست كه تو حضرت سقّا شدهاي
لشكر از هيبتِ عباسيِ تو ريخت به هم
دل به دريا زده و حسرتِ دريا شدهاي
روي قولِ تو رقيه چه حسابي وا كرد
ذكر ِ آرامش ِ اصغر شبِ لالا شده اي
زخم ِ شرمندگي اهلِ حرم با تو چه كرد
كه زمينگير ترين ساقيِ دنيا شدهاي
هيچ كس فكر نميكرد زمينت بزنند
بَد زمين خورده ولي بر سر ِ نِي پا شدهاي
چقدر كم شدهاي! حجم ِ تنت را بُردند
زير ِ پا سخت در اين معركه پيدا شدهاي
اي گُل ِ اُمِّ بنين اين چه شكوفا شدني ست؟!
علقمه گُل شده از بسكه ز هم وا شدهاي
حرمله چَشم ِ تو را از حَدَقه بيرون ريخت
خار ِ چَشم ِ همه ي تنگ نظرها شدهاي
شير شد ريخت سر ِشانه سرت را ز عمود
ديد وقتي كه تو بي دستي و تنها شدهاي
آب گشتي و نشد تا به حصيرت ببرند
اي كه در كوچكيِ قبر معمّا شدهاي
(عليرضا شريف)