راه توبه برای همه بازه . بقدری به این روایات وداستانهای واقعی ایمان دارم و علاقه که دوست دارم ساعت ها وقت خود را صرف شنیدن آن کنم . فقط خدا رابه علی ع قسم میدم از گناه همه ما بگذره و جهان بعد از مرگ ما جهان آرامش و همنشینی با اهل بیت باشه ان شاالله . التماس دعا
با سلام و احترام خدمت همه خوانندگان محترم
سال 84روز اول ماه مبارک رمضان تصادف کردم من داخل سمند بین شهری با سه نفر که سوار موتور بودن و مدتی در بیابان داخل ماشین بیهوش رها شده بودم ،راننده ومسافرین فرار کردن ،اون لحظه من نمی دونستم چه اتفاقی افتاده فقط صدای دو کودک میشنیدم که از شخصی که بسیار قاطع بود از اسمان دستور میگرفتن
نیمه بگیرین ،کامل بگیرین ،رهایش کنید ،که بعدها متوجه شدم یکی پاهاش از دست داد و دیگری مرد و منم که عمر دوباره خداوند بهم داد
صد درصد که نباید بمیری از پرواز روح استفاده کن (ما یه همسایه داشتیم پسرش که فکر کنم 12_13 سالش بود خودشو از پشت بوم پرت کرده بود پایین که روحش بلند شه اما فقط دست و پاش شکسته بود)
zahra
۱۷:۵۳ ۱۱ بهمن ۱۳۹۷
من یه مدت بود که باحرفای یه نفر که جدیدا نسبت ب همه چیز بی اعتقادشده به همه چیز شک کرده بودم و احساس گناه میکردم ولی واقا دست خودم نبود...الانم فقط دنبال اینم که باشنیدن اینجور داستانها درمورد مرگ و خدا و قیامت اعتقادمو برگردونم...تاثیرگذار بود ممنون
سلام دوستان عزیز.لطفا برای منم دعا کنید لا حول ولا قوه الله به لا ال علی العظیم
من دیگه دوست ندارم زنده بمونم نمیدونم چمه خیلی زود عصبانی میشم ولی زود هم پشیمون میشم...دوست دارم بمیرم فقط قبلا فکرم فقط پول بود و خوشگذرونی ولی دیگه قلبن هیچ علاقه ای ندارم به پول و زندگی میخام برسم به مقصد فقط...انسانیت و دوست دارم راحتترینه....تنهام وبیکار وافسرده...
دکتر گفت تو دیوانه نیستی فقط کمی از بقیه بیشتر حالیته..التماس میکنم دعام کنید.
سلام برادر عزیز
منم هم حسی شبیه به حال و روز شما دارم
میشه بپرسم تا الان چیکار کردی؟ برا این حس چ فکر و راهلی داری؟
ناشناس
۱۳:۳۶ ۱۵ دی ۱۳۹۸
بیشتر علایم ونشانه های افسردگیه
ناشناس
۱۱:۳۸ ۰۷ اسفند ۱۳۹۸
دوستان شما دو نفر افسردگی دارین.
تنهایی بیکاری بدترین دشمن انسانه
محمدجواد تقدمی
۲۰:۳۷ ۱۴ شهريور ۱۳۹۷
سلام ممنونم از داستانهای آموزنده و عبرت آموز که در این سایت قرار می دهید در برابر آنهایی که احتمال ساختگی بودن داستانها را می دهند مگر نه اینکه بسیاری از رمانها ساخته زهن نویسنده آن است اما در این قبیل قصه ها آدمی را کمی به درون خود نگریستن وا میدارد و خود این درون نگری آرامشی برای انسان به وجود میآورد
سال 84روز اول ماه مبارک رمضان تصادف کردم من داخل سمند بین شهری با سه نفر که سوار موتور بودن و مدتی در بیابان داخل ماشین بیهوش رها شده بودم ،راننده ومسافرین فرار کردن ،اون لحظه من نمی دونستم چه اتفاقی افتاده فقط صدای دو کودک میشنیدم که از شخصی که بسیار قاطع بود از اسمان دستور میگرفتن
نیمه بگیرین ،کامل بگیرین ،رهایش کنید ،که بعدها متوجه شدم یکی پاهاش از دست داد و دیگری مرد و منم که عمر دوباره خداوند بهم داد
من دیگه دوست ندارم زنده بمونم نمیدونم چمه خیلی زود عصبانی میشم ولی زود هم پشیمون میشم...دوست دارم بمیرم فقط قبلا فکرم فقط پول بود و خوشگذرونی ولی دیگه قلبن هیچ علاقه ای ندارم به پول و زندگی میخام برسم به مقصد فقط...انسانیت و دوست دارم راحتترینه....تنهام وبیکار وافسرده...
دکتر گفت تو دیوانه نیستی فقط کمی از بقیه بیشتر حالیته..التماس میکنم دعام کنید.
منم هم حسی شبیه به حال و روز شما دارم
میشه بپرسم تا الان چیکار کردی؟ برا این حس چ فکر و راهلی داری؟
تنهایی بیکاری بدترین دشمن انسانه