هژمونی آمریکا در حال افول است و نظم جهانی وارد عصر چندقطبی تازه‌ای می‌شود.

نیمه دوم قرن بیستم با سلطه بلامنازع ایالات متحده بر جهان همراه بود؛ از پایان جنگ جهانی دوم، عبور از جنگ سرد، تا لحظه فروپاشی شوروی. در این بازه زمانی، آنچه به‌عنوان «قرن آمریکایی» شناخته شد، با خود وعده‌های دموکراسی، لیبرالیسم اقتصادی، و رهبری اخلاقی جهانی را یدک می‌کشید. اما امروز، در سال ۲۰۲۵، این وعده‌ها نه‌تنها رنگ باخته‌اند، بلکه خود آمریکا نیز در میان بحران هویتی، شکاف داخلی و ناتوانی در تنظیم سیاست خارجی پایدار، دست‌وپا می‌زند.

ابهام در رهبری جهانی

اگر زمانی واشنگتن به‌عنوان ستون ثبات در نظم جهانی شناخته می‌شد، امروز در نگاه بسیاری از متحدانش بیشتر عامل بی‌ثباتی است تا راه‌حل. جنگ‌های فرسایشی بی‌نتیجه در عراق و افغانستان، نابسامانی در مقابله با بحران‌های جهانی، چون تغییر اقلیم یا پاندمی کووید-۱۹، و سردرگمی در قبال چین، روسیه، و حتی متحدان اروپایی‌اش، جایگاه آمریکا را تضعیف کرده است.

ترامپیسم و بی‌اعتمادی به ایالات متحده

بازگشت دونالد ترامپ به قدرت در سال ۲۰۲۴ این پیام را به جهان مخابره کرد که آمریکا دیگر شریک قابل اتکایی نیست. سیاست «اول آمریکا»، خروج از پیمان‌های بین‌المللی، کاهش تعهدات ناتو، و بی‌تفاوتی آشکار نسبت به حقوق بشر، تصویر آمریکا را به‌عنوان یک قدرت مسئول زیر سؤال برده است. حتی متحدانی، چون فرانسه، آلمان، ژاپن یا کره‌جنوبی دیگر نمی‌توانند مطمئن باشند که ایالات متحده در مواقع بحرانی در کنارشان خواهد ایستاد.

چین، روسیه و نظم چندقطبی

در حالی که آمریکا درگیر منازعات داخلی و خارجی است، چین با گسترش نفوذ اقتصادی و دیپلماتیک خود از طریق پروژه «کمربند و راه» به سرعت در حال پر کردن خلأ قدرت در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین است. روسیه نیز با بهره‌گیری از ضعف غرب، به تقویت موقعیت خود در خاورمیانه و اوراسیا می‌پردازد. اکنون، جهان به‌سمت نظمی چندقطبی در حرکت است؛ نظمی که در آن آمریکا تنها یکی از بازیگران اصلی است، نه فرمانده‌ی بلامنازع آن.

بحران‌های درونی آمریکا

نقطه‌ضعف اصلی ایالات متحده، اما در درون آن نهفته است. قطب‌بندی سیاسی شدید، تضعیف نهاد‌های دموکراتیک، افزایش شکاف نژادی و اقتصادی، و بی‌اعتمادی عمومی به حکومت، این کشور را از درون تضعیف کرده است. اقتصاد آمریکا، هرچند هنوز قدرتمند است، اما با تورم، رکود‌های دوره‌ای، و نابرابری‌های ساختاری مواجه است. این بحران‌ها آمریکا را به کشوری بدل کرده‌اند که کمتر از هر زمان دیگر قادر به ایفای نقشی سازنده در خارج از مرزهایش است.

پایان یک دوره، آغاز یک واقعیت جدید

پایان «قرن طولانی آمریکایی» نه به معنای فروپاشی کامل آمریکا، بلکه پایان دوران یکه‌تازی آن است. در واقع، همان‌گونه که امپراتوری بریتانیا جای خود را به آمریکا داد، اکنون نیز آمریکا باید جایگاه خود را در نظمی جدید، مشارکتی‌تر و پیچیده‌تر بازتعریف کند. برای آنکه آمریکا بتواند نقشی موثر و اخلاقی در آینده جهان ایفا کند، نیازمند بازسازی داخلی، اعتمادسازی جهانی، و تجدیدنظر بنیادین در راهبرد‌های سیاست خارجی خود است.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار