
باشگاه خبرنگاران جوان؛ فرشاد عادل* - جنگ ایران و اسرائیل رخدادی بود که توجه بسیاری از تحلیلگران را به برخی نقاط ضعف نظامی ایران و به ویژه ضعف تکتولوژیک در نیروی هوایی جلب کرد. این رخداد باعث شد که گمانه زنی هایی در خصوص امکان همکاری های نظامی میان ایران و چین در خصوص نوسازی قوای نظامی ایران شکل گیرد.
از سوی دیگر شکلگیری تصویری غیر واقعی از روابط ایران و چین این توقع را به وجود آورده است که چین تمایل دارد حمایت بی چون و چرایی از ایران در عرصه های نظامی و سیاسی داشته باشد.
این نوشتار به بررسی سیاستهای امنیتی توسعه محور چین در منطقه غرب آسیا و موانع موجود میان ایران و چین برای توسعه همکاری های نظامی میپردازد.
سیاستهای امنیتی چین در غرب آسیا
چین را باید بازیگری جدید در منطقه غرب آسیا دانست. ظهور این بازیگر جدید در منطقه غرب آسیا نتیجه منطقی و طبیعی قدرتگیری چین به عنوان یک قدرت بینالمللی و گسترش اثرگذاری این کشور در صحنهی جهانی است.
در دهههای اخیر، این کشور با برجستهسازی کلید واژههای«توسعه مشترک، چند جانبهگرایی و منافع برد-برد» در پی افزایش نفوذ خود در مناطق مختلف جهان بوده و در این میان رابطه با کشورهای عربی غرب آسیا موضوعی است که از اهمیت جدی برای چین برخوردار است، همچنانکه این امر در«سند سیاست چین برای جهان عرب» که در سال ۲۰۱۶ به تصویب رسید به شکل مبسوط بیان شده است.
توصیفات این سند از گسترهی روابط چین با اعراب در طول تاریخ، حاکی از تلاش برای ترسیم چشماندازی است که در آن حوزههای مختلفی از قبیل همکاری سیاسی، سرمایهگذاری و همکاریهای تجاری، توسعه همکاریهای اجتماعی در حوزههای بهداشت، فناوری و کشاورزی و نیز همکاری در زمینههای توسعه پیوندهای مردمی میان دو کشور دیده شده است. در این سند، همچنین تبادلات مالی سطح بالا، توسعه همکاریها در فناوریهایی نظیر انرژی هستهای و نیز توسعه زیرساختی و تقویت طرفین در امور بینالمللی مورد اشاره قرار گرفته است.
ترسیم این چشم انداز از سوی چین برای ارتباط با اعراب با قدرت و جدیت دنبال شده است، چنانکه تجارت این کشور با شش عضو شورای همکاری خلیج فارس، از ۱۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۰ به بیش از ۲۳۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۱ افزایش یافته و در پایان سال ۲۰۲۲ شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس با حجم تجارت بیش از ۳۱۵ میلیارد دلاری در زمره بزرگ ترین شرکای تجاری چین دسته بندی شدند.
علاوه بر این، ارزش سرمایهگذاریها و داراییهای کشورهای عربی در چین تا پایان سال ۲۰۲۳ به بیش از ۵ میلیارد دلار رسیده که عمده این سرمایهگذاریها در حوزههای انرژی و پتروشیمی بوده است.
همکاری چین با اسرائیل نیز در حوزههای مختلف، از جمله زیرساختها، کشاورزی و آموزش، گسترش یافته است. تجارت دوجانبه چین با رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۲۲ به رکورد ۲۱ میلیارد دلار رسید و شرکتهای چینی در دهه گذشته در حدود ۵۰۰ قرارداد سرمایهگذاری در سرزمینهای اشغالی را عمدتا در بخشهای فناوری، با تمرکز بر حوزههایی مانند ارتباطات راه دور و هوش مصنوعی به امضا رساندهاند.
توسعه همکاریهای چین با منطقه غرب آسیا در حال تغییر چهرهی این منطقه بوده و طبیعی است که سرمایهگذاریهای صورت گرفته، نقش چین را در منطقه پر رنگتر کند. اما به نظر نمیرسد که چین در برهه کنونی به ارتقاء نقش خود در ساحتهای امنیتی غرب آسیا علاقمند باشد.
این ادعا زمانی قوت بیشتری پیدا میکند که به بازخوانی موضع چین در قبال وقایع غزه پرداخته شود که در آن چین علیرغم محکوم کردن کشتار غیرنظامیان و عدم حمایت از ادعاها مبنی بر تروریستی بودن اقدام حماس در ۷ اکتبر، تلاش کرده است که فاصلهی محتاطانه خود با این بحران را حفظ کند و همچنان بر راهحلهای دیپلماتیک نظیر راه حل دو کشوری تاکید نماید.
موضع چین در مورد مساله سوریه نیز پابرجا بوده است و علیرغم اینکه این کشور ۱۰ بار از حق وتوی خود در قطعنامههای انتقادی شورای امنیت علیه دولت اسد استفاده کرده و بیش از ۳ میلیارد دلار سرمایهگذاری در صنعت نفت و گاز سوریه به انجام رسیده است، اما مواجههای محتاطانه با سقوط اسد داشت و بر راه حل سیاسی برای ثبات تاکید کرد. البته چین تلاش خواهد کرد که از طریق روابط نزدیک با کشورهای عربی در آینده سوریه اثرگذار باشد و در چنین شرایطی مهمترین خطری که منافع چین را تهدید خواهد کرد، بیثباتی در سوریه و تسری آن به مناطق مجاور است.
این موضع در جنگ ایران و اسرائیل نیز حفظ شد و علیرغم اینکه چین در بیانیههای سیاسی به محکومیت حملات آمریکا و اسرائیل پرداخت اما هرگز به صورت عملی همکاری نظامی ویژه ای با ایران شکل نداده است. این امر اگرچه در تفاهم نامه 25 ساله همکاری های ایران و چین پیشبینی شده است و دو بند«تقویت اجرای قانون و همکاری های امنیتی در حوزه مختلف از جمله مبارزه با تروریسم» و نیز«گسترش همکاری نظامی برای تقویت ظرفیتهای دفاعی و راهبردی» مورد اشاره قرار گرفته است اما هرگز به شکل عملی با دستاور ملموسی همراه نبوده.
در نگاه چین، امنیت همه کشورها در منطقه غرب آسیا به یکدیگر وابسته است و بیثباتی در هرکدام از کشورهای این منطقه نه تنها سایر کشورهای غرب آسیا را تحت تاثیر قرار میدهد، بلکه ممکن است بر نقاطی از چین مانند سینکیانگ نیز تاثیر بگذارد. بنابراین چشمانداز امنیت برای غرب آسیا تنها زمانی محقق خواهد شد که کشورهای این منطقه با تاکید بر منافع برد-برد با ابزارهایی نظیر توسعه کریدورهای توسعهای، قرار گرفتن در زنجیره ارزش و چسبندگی اقتصادی به توسعه مشترک دست پیدا کنند. در این میان، چین با تاکید بر تعهد خود برای حفظ چندجانبه گرایی و احترام کامل به اصول و عملکردهای حاکمیتی کشورها، در قامت شریکی قابل اعتماد برای کشورهای غرب آسیا ظاهر شده است که میتواند دسترسی آنها به توسعهای با نتایج برد-برد را برای چین و غرب آسیا میسر کند.
چین و چالشهای امنیتی در غرب آسیا
تلاش چین بر این است که در رخدادهای امنیتی غرب آسیا به طور مستقیم درگیر نشود و در عین حال نقش یک تهدید را برای منافع امنیتی آمریکا در منطقه ایفا نکند و رقابت امنیتی خود با آمریکا را همچنان معطوف به تنگه تایوان، دریای چین جنوبی نگه دارد.
راهکار چین برای بازیگری امنیتی در غرب آسیا، نه دخالت مستقیم، بلکه استفاده از راهکار«توسعه برای ایجاد ثبات» است که پیشتر این راهکار را در استان سینکیانگ که با چالشهای امنیتی مهمی نظیر تجزیهطلبی و وجود جنبشهای تکفیری روبرو بود، آزموده و به نتیجه رسیده است.
با این حال و علیرغم اینکه چین در تلاش است تا نفوذ خود را بر توسعه اقتصادی منطقه از طریق رشد تجارت و سرمایه گذاریهای دوجانبه، پروژه های زیرساختی و همکاریهای فناوری گسترش دهد، همکاریهای امنیتی رو به رشدی را نیز با تعدادی از کشورهای غرب آسیا رقم زده است. تولید مشترک هواپیماهای بدون سرنشین بین شرکت صنایع شمالی چین (NORINCO) و شرکت بین المللی گلدن گروپ امارات، همکاری با عربستان سعودی در تولید موشکهای بالستیک و تمرینات نظامی و برنامههای آموزشی مشترک با عربستان سعودی، امارات و قطر در کنار روابط رو به رشد ژئواکونومیک و همچنین راهاندازی نخستین پایگاه پشتیبانی لجستیکی نظامی دائمی در جیبوتی این امکان را برای چین فراهم می نماید که شیوهی بازیگری امنیتی خود را در غرب آسیا برای دهههای آینده تغییر دهد، اما آنچه در شرایط فعلی مسلم به نظر میرسد این است که چین فعلا تغییر رویکرد تند و جهشی در سیاستهای امنیتی خود در غرب آسیا نخواهد داشت.
موانع همکاری های امنیتی ایران و چین
چین به عنوان بازیگری نوظهور در منطقه غرب آسیا با شناخت ظرفیت ها و اهداف خویش به دنبال شکل دادن به روابطی تجارت محور با کشورهای این منطقه است و ضمن به رسمیت شناختن بازیگری آمریکا در این منطقه به هیچ عنوان در شرایط فعلی تلاشی برای به چالش کشیدن آمریکا در این منطقه ندارد.
در چنین شرایطی شاهد هستیم که نزدیک ترین همکاریهای نظامی میان چین با کشورهای منطقه، دقیقا با کشورهایی است که به طور همزمان روابط نزدیکی با آمریکا نیز دارند.
علیرغم اینکه چین در طی سالهای اخیر به عنوان یک قدرت نوظهور جهانی شناخته شده است، اما این کشور هرگز تمایلی به معرفی خود به عنوان یک ابرقدرت ندارد و در تمامی اسناد راهبردی این کشور نیز جمهوری خلق چین همچنان به عنوانِ یک کشور در حال توسعه معرفی شده است که علاقمند به ایجاد همکاری های برد برد با سایر کشورها است و از توان لازم برای رهبری کشورهای در حال توسعه برای دستیابی به فرصت های برابر اقتصادی برخوردار است. این موضوع به شکل رسمی و در قالب سه ابتکار جدید چین که در سال 2023 عرضه شدند، یعنی«توسعه جهانی»، «امنیت جهانی» و«تمدن جهانی»، با جدیت دنبال میشوند.
این ابتکارات نشان دهنده نگاه جهانی چین به تحولات و تاکید بر چندجانبه گرایی، منافع برد برد، تعهد به پیشبرد تمدن بشری و همچنین وابسته بودن امنیت همه کشورها به یکدیگر است و در چنین نگاهی پایبندی به نظم و امنیت بین الملل از اهمیت ویژهای برخوردار است.
چین علیرغم اینکه همواره بر اصلاح رویکرد کشورهایی نظیر آمریکا در قبال سایر کشورها تاکید کرده است اما به شکل جدی بر پایبندی خود به نظم و امنیت بین الملل نیز تاکید دارد و این موضوع بارها در جلسات مشترک مختلف به طرف ایرانی نیز تذکر داده شده است.
به بیان دیگر شناخته شدن ایران در فضای بینالملل به عنوان یک قدرت منطقه ای تجدید نظر طلب در تقابل با غرب، و به ویژه غیر قابل حل به نظر رسیدن مشکلات ایران و آمریکا که موجب تحریم گسترده ایران شده است، از منظر چین مهم ترین مانع برای شکل دادن به روابط راهبردی به ایران است
دستگاه سیاسی چین به عنوان یک قدرت جهانی و عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل علاقمند نیست که با شکل دادن به روابط راهبردی با کشوری که در فضای بینالملل به عنوان عنصر ضد سیستم شناخته میشود به«برند چین» آسیب وارد کند.
از سوی دیگر درگیر بودن ایران با تحریم های گسترده اقتصادی موجب شده است که ایران توان بازیگری گسترده ای در زنجیره ارزش جهانی نداشته باشد و این موضوع موجب شده است که از منظر چین، ایران به عنوانِ یک شریک قابل توجه برای ابتکارات اقتصادی چین شناخته نشود.
با توجه به تاکید چین بر راهبرد به حفظ بازیگری خود در منطقه خاورمیانه در سطح اقتصادی و عدم تمایل این کشور به ارتقا نقش خود به سطوح امنیتی و سیاسی در منطقه، به شکل بدیهی ایران از میان گزینههای مورد علاقه چین برای توسعه روابط به سطح راهبردی حذف میشود و همین امر موجب ناکامی دو کشور در عملی کردن بندهای مندرج در تفاهم نامه 25 ساله نیز شده است.
موضع محتاطانه چین در قبال ایران به طور حتم در دوره ترامپ نیز حفظ میشود چرا که چین با درک چالش برانگیز بودن ریاست جمهوری ترامپ برای روابط دو کشور چین و آمریکا در تلاش است که با مدیریت شرایط در این دوره چهار ساله همچنان به شراکت و روابط تجاری و اقتصادی خود با آمریکا ادامه دهد و این موضوع در صدر اولویتهای جمهوری خلق چین قرار دارد. البته نبايد فراموش کرد که چین در موضوع روسیه علیرغم مخالفت ظاهری آمریکا کمکهای نظامی بسیاری را در اختیار مسکو قرار داد اما این امر در اصل به عنوان یک راهبرد برای مستهلک شدت روسیه و خروج این کشور از رقابت راهبردی سه جانبه آمریکا، چین و روسیه باید دیده شود.
در چنین شرایطی به نظر میرسد که بهروزرسانی سیاست های کلان ایران با توجه به شرایط حاکم بر منطقه و جهان مهمترین گامی است که میتواند زمینه را برای همکاریهای ایران و چین در حوزه نظامی و امنیتی فراهم کند.
به گفته کارشناسان چینی، تأکید ایران بر مسئولیتپذیری بینالمللی، تدوین راهبردهای کلانی که مکمل ابتکارات اقتصادی چین و کشورهای منطقه باشد، رفع تحریمهای بینالمللی و ادغام ایران در زنجیره ارزش جهانی از جمله عوامل کلیدی هستند که موجب افزایش جذابیت ایران از منظر چین میشوند.
ایجاد پیوندهای اقتصادی پایدار بین ایران و کشورهای منطقه در چارچوب استراتژی «نگاه به شرق» و سیاست همسایگی، فرصتهای مطلوبی را برای حضور چین در صنایع فناوریهای پیشرفته ایران فراهم میکند. با توجه به اولویت اول چین برای تبدیل شدن به قدرت برتر هایتک جهان تا سال ۲۰۴۹، منابع انسانی، ظرفیتهای صنعتی و مزیتهای انرژی ایران میتوانند به جذابیتهای راهبردی برای چین تبدیل شوند.
با این حال، از منظر چینیها توسعه همکاریها در این حوزه تنها در صورتی محقق خواهد شد که ایران از سوی جامعه جهانی به عنوان کشوری با وضعیت عادی شناخته شود.
در چنین شرایطی لوازم لازم برای گسترش همکاری های نظامی و امنیتی میان ایران و چین در بالاترین سطح فراهم خواهد شد و زمینه برخورداری ایران از فناوری های رزمی حساسی نظیر هواپیماهای جنگنده، تجهیزات جنگ شبکه محور، هواپیماهای آواکس و سامانه های راداری و پدافند هوایی مهیا میشود.
*کارشناس مسائل شرق آسیا