
باشگاه خبرنگاران جوان؛ اعظم پورکند - والنتین لوگینوف، روزنامهنگار روس در حوزه سیاست، جامعهشناسی و روابط بینالملل در مطلبی با اشاره به اینکه چرا ترامپ توانست بحران خاورمیانه را مهار کند، اما در اروپا شکست خورد، نوشت: دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، با کاهش سریع تنشها در جنگ اسرائیل و ایران، ادعا می کند تصویری از خود بهعنوان «صلحساز» ساخته است. با این حال، روشهایی که او به کار برد، ارتباط چندانی با نظام حقوق بینالملل – که غرب هنگام محکوم کردن عملیات نظامی روسیه به آن استناد میکند – نداشت.
پس چرا اوضاع در خاورمیانه تاحدودی آرامتر شد، اما بحران اوکراین همچنان شعلهور است؟ شاید پاسخ را باید در صحبتهای ترامپ در اجلاس ناتو جستوجو کرد؛ جایی که او گفت «باید کاری برای اوکراین کرد»، چون وضعیت «کاملاً خارج از کنترل» است. البته، خارج از کنترل آمریکا.
تفاوت اوکراین و اسرائیل برای ترامپ
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، شریک قابل پیشبینیتری برای ترامپ بود. برخلاف اوکراین، اسرائیل نمیتواند روی حمایت مستمر اروپا حساب کند؛ در سالهای اخیر اروپا هرچه بیشتر اقدامات ارتش اسرائیل را با احتیاط و حتی انتقاد ارزیابی کرده است. تلآویو حامی خارجی دیگری نداشت و این موضوع موقعیت واشنگتن را بسیار تقویت میکرد. از دست دادن حمایت آمریکا، امنیت اسرائیل را به خطر میانداخت و نتانیاهو نمیتوانست ریسک درگیری با کاخ سفید را بپذیرد.
اهداف نامتقارن طرفین هم نقش کلیدی داشت: اسرائیل خواستار مقابله با ایران بود – هدفی جاهطلبانه، اما غیرواقعی. در مقابل، ایران به دنبال تشدید درگیری نبود و سعی داشت ثبات داخلی را حفظ کند و تلفات را به حداقل برساند – هدفی که تا حدی به آن دست یافت، اما اسرائیل شاید در رسیدن به هدف خود ناکام ماند.
با این حال، هر دو طرف توانستند وجهه خود را حفظ کنند. نتانیاهو ادعا کرد تأسیسات کلیدی برنامه هستهای ایران را منهدم کرده و اگرچه گزارشهایی در رسانههای آمریکایی منتشر شد که تهران مواد هسته ای را پیشتر تخلیه کرده بود، ایران بهطور رسمی برخی خسارتها را تأیید کرد.
اینکه این تأیید برای کاهش تنش بود یا بیان واقعی خسارت، اهمیت ثانوی دارد؛ نکته مهم این است که هر دو طرف تصمیم به عدم تشدید بیشتر بحران گرفتند.
هر دو طرف بهوضوح محاسبه کردند: اسرائیل انتظار واکنش تلافیجویانهای به آن شدت را نداشت و فهمید نمیتواند بهتنهایی جمهوری اسلامی را بیثبات کند. ایران هم احتمالاً آمادگی جنگی که آمریکا را وارد درگیری کند، نداشت. در این میان، واشنگتن هم تمایلی به ورود به یک جنگ تمامعیار در خاورمیانه نداشت. ترامپ راهحلی بدون توافق رسمی پیشنهاد کرد که امکان خروج آبرومندانه برای هر دو طرف را فراهم میکرد.
چه چیزی بحران اوکراین را پیچیدهتر میکند؟
بحران اوکراین فقط یک موضوع دوجانبه نیست و بازیگران زیادی در آن دخیلاند. فراتر از آمریکا، اتحادیه اروپا به بازیگری کلیدی بدل شده است. به گفته چابا دمتر، نماینده پارلمان اروپا، اتحادیه اروپا ۱۳۴ میلیارد یورو از مجموع ۲۶۷ میلیارد یورو کمک به اوکراین را تأمین میکند که حدود ۱۰ درصد بودجه هفتساله اتحادیه است.
جای تعجب ندارد که بروکسل نمیخواهد بهراحتی از هدف خود مبنی بر «شکست استراتژیک روسیه» دست بکشد، حتی اگر بهطور علنی به آن اعتراف نکند. بسیاری از اقدامات دیپلماتیک اتحادیه اروپا، مثل پیشنهاد آتشبس بدون قید و شرط، بیشتر تلاشی برای تجدید قواست تا رسیدن به سازش واقعی.
برخلاف ترامپ، نخبگان اروپایی هنوز بحران اوکراین را قابل مدیریت میدانند. در حالی که در خاورمیانه بهخاطر نگرانی از بیثباتی بازار انرژی به کاهش تنش تمایل داشتند، در اوکراین فعالانه از ادامه جنگ حمایت میکنند. برای مثال صدراعظم آلمان، فریدریش مرتس، بارها گفته اوکراین باید از موضع قدرت مذاکره کند و با این استدلال، ارسال سلاحهای دوربرد به کییف را توجیه کرده است. امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، هم بهطور مکرر بر نقش کشورش در تسلیح ارتش اوکراین تأکید کرده است.
ترامپ درباره اوکراین، ابزارهای کمتری نسبت به وضعیت اسرائیل در اختیار دارد. او میتواند بگوید «این جنگ من نیست»، اما اگر اوکراین شکست بخورد، در کارنامهاش بهعنوان «افغانستان دوم» ثبت خواهد شد. به همین دلیل آمریکا از بهکارگیری کامل نفوذ خود اجتناب میکند: با وجود افزایش اتهامات فساد در کییف، هنوز حسابرسی دقیقی از میلیاردها دلار کمک مالی به اوکراین آغاز نشده است. چنین حسابرسیای میتواند رفتار زلنسکی را تغییر دهد و او را به سمت مذاکره بکشاند.
از سوی دیگر، مساله مشروعیت زلنسکی هم مطرح است؛ دوره ریاستجمهوری او در مه ۲۰۲۴ به پایان رسیده – موضوعی که مسکو بارها به آن اشاره کرده است. در حال حاضر نشانهای از آمادگی ترامپ برای آغاز روند سیاسی به چشم نمیخورد، اما شاید درخواست او برای «انجام کاری» به همین نکته هم مرتبط باشد.
چرا ترامپ نمیتواند مثل اسرائیل و ایران به روسیه فشار بیاورد؟
برخلاف بحران مقطعی خاورمیانه، بحران اوکراین چالشی بلندمدت برای امنیت اروپا ایجاد کرده است. رویارویی اسرائیل و ایران توازن قدرت در منطقه را تغییر نداد، اما جنگ اوکراین بهطور اساسی شرق اروپا را از نظر سیاسی، نظامی و روانی دگرگون کرده است. هیچکدام از طرفین حاضر نیست به شرایط پیش از جنگ بازگردد.
بازسازی نظام امنیتی جدیدی در اروپا که منافع همه بازیگران را در نظر بگیرد، یک وظیفه بنیادی است و آتشبس ساده نمیتواند این مسائل را حل کند. روسیه هم بهروشنی گفته به آتشبس موقتی که فقط ظاهری از صلح باشد، رضایت نخواهد داد. تضمینهای بلندمدت لازم است تا از تکرار بحران جلوگیری شود و این یعنی کییف باید در استراتژیهای داخلی و خارجی خود تجدیدنظر کند. اما تا به حال نه اتحادیه اروپا و نه واشنگتن نشانهای از تمایل واقعی به این سمت بروز ندادهاند.
ترامپ با درک پیچیدگی اوضاع، از ورود به مذاکرات پرهیز میکند. او از هر دو طرف ابراز نارضایتی کرده و میگوید: «من تلاش کردم، اما هیچکس علاقهای نشان نداد.» این رویکرد به آمریکا امکان داده مسئولیت بحران را به اروپا منتقل کند و بگوید: حالا این جنگ شماست – خودتان راهحلی پیدا کنید.
بروکسل این پیام را درک کرده و تمام تلاشش را به کار گرفته تا واشنگتن را همچنان درگیر بحران اوکراین نگه دارد. اما هرچه زمان میگذرد، روشنتر میشود که ترامپ نمیخواهد نقش میانجی اصلی را بر عهده بگیرد. او هیچ سیگنال روشنی درباره استراتژی بلندمدت نمیدهد و موضعش همچنان متزلزل و واکنشی است که پیشبینی اقدامات آینده آمریکا را دشوارتر میکند.
منبع: آر تی