
باشگاه خبرنگاران جوان؛ در ادامه انتشار سلسله برنامههای تاریخ شفاهی خود به مناسبت زادروز «ابوالحسن داوودی»کارگردان، فیلمنامهنویس و تهیهکننده پیشکسوت سینما بخشهایی از گفتوگوی این هنرمند را منتشر کرده است که در ادامه میخوانید.
ابوالحسن داوودی در این گفت و گو با اشاره به شروع فعالیتش در سینما گفت:«روند تولید نخستین فیلم من از سال ۱۳۶۵ یا ۱۳۶۶ آغاز شد؛ اواخر جنگ ایران و عراق بود و کار در قالب یک فیلم سینمایی با تهیه کنندگی تلویزیون شکل گرفت. البته پیش از آن نیز تلاشهای متعددی برای ورود به عرصه فیلمسازی داشتم، اما به دلایل گوناگون، این تلاشها بینتیجه ماند.»
او در ادامه توضیح داد: «یکی از تجربههای مهم من پیش از ساخت نخستین فیلم سینمایی، تولید یک برنامه تصویری تلویزیونی درباره فدریکو گارسیا لورکا بود؛ تجربهای ترکیبی که هم از استودیو و بازیگر و اجرای صحنه استفاده شده بود وهم تصاویر ترکیبی مستند و انیمیشن.»
این هنرمند در ادامه و با اشاره به جزییات این اثر گفت: «این برنامه، اثری ترکیبی از تصویر، شعر، روایت وبازیگری بود که ما در آن تلاش کرده بودیم روزهای پایانی زندگی لورکا رابه شکلی بصری بازسازی کنیم. تله پوئمی که به سینما و بخصوص سینمای شاعرانه نزدیک بود. پرویز پورحسینی، علیرضا مجلل و جهانگیر الماسی در این اثر ایفای نقش کرده بودند.»
اولین تجربه موفق این هنرمند با اشاره به اولین اثری که از او در سینما اکران شد گفت: «اولین فیلمسینمایی که موفق شدم بسازم «سِفرِ عشق» نام داشت. فیلمنامهاش را خودم نوشتم و قرار بود تولید آن نیز از سوی تلویزیون و در تهران انجام شود. اما شرایط خاص دوران جنگ، بهویژه گسترش موشکباران به تهران، مانع از شروع بهموقع تولید شد. تمام مقدمات فراهم شده بود، اما با تشدید وضعیت امنیتی و تشدید جنگ شد، پروژه را ناگزیر متوقف کردم.»
او ادامه داد: «پس از مدتی، به همراه تهیهکنندگان فیلم، آقای اسماعیل شنگله و خانم شهرزاد مهدوی، به شهر مشهد رفتیم تا روند پیشتولید را در آنجا پی بگیریم. از جمله مکانهایی که برای فیلمبرداری در نظر گرفته شد، بیمارستان امام رضا(ع)بود. پس از آن و با فروکش کردن وضعیت بحرانی در تهران، تصمیم گرفتیم به پایتخت برگردیم . این جابهجاییها و تعویقهای پیدرپی، فرآیند آغاز تولید را نزدیک به یک سال به تأخیر انداخت تا آنکه نهایتاً در سال ۱۳۶۶ فیلم ساخته شد.»
سِفْر؛ روایت، نه عدد
داوودی با اشاره به تعابیر اشتباهی که در استفاده از اسم «سِفرِ عشق» پیش آمده بود گفت:«انتخاب عنوان فیلم نیز با سوءبرداشتهایی همراه بود. بسیاری از مخاطبان گمان میکردند عنوان فیلم «سَفَرِ عشق»است. واژه «سِفر» برای بسیاری ناآشنا بود. به یاد دارم زمانی که تیزر فیلم از تلویزیون پخش شد، واکنشهای بسیاری دریافت کردیم؛ بهگونهای که بارها ناچار به توضیح لفظی برای روشنسازی عنوان فیلم بودم. بسیاری آن را با عددصفر یا واژه سَفَر اشتباه میگرفتند.»
این هنرمند با روایت خاطرهای از این فیلم سینمایی گفت: «اشاره زمانی که فیلم «سِفرِ عشق» را ساختم، از علیرضا اسپهبد نقاش و گرافیست می.خواستم پوستر فیلم را طراحی کند. نتیجه، تصویری بسیار انتزاعی وشاعرانه بود: یک گل سرخ روی زمینهای سفید، با کاغذی که گوشهاش تا خورده وگلبرگهایی از آن بیرون زده بود. تصویری که برای فیلمی با ساختاری نسبتاً ساده و ملودراماتیک، فرمی متفاوت و هنری داشت.»
او ادامه داد: «اما با انتشار پوستر در زمان اکران فیلم، که فقط در تهران و بهصورت محدود انجام شد، واکنشهایی دریافت کردیم که برایم آموزنده بود.خاطرم هست یکی از مدیران سینمایی در جنوبشهر با عصبانیت تماس گرفت و گفت: «این چیه فرستادید!؟این پوستر یعنی چی!؟ مردم فکر میکنن سینما تعطیل شده و شده گل فروشی!...»
داوودی در ادامه توضیح داد: «همانجا بود که اولین درس جدیام در مخاطبشناسی سینمای ایران را گرفتم. اینکه چقدر شناخت مخاطب، خصوصاً در طراحی تبلیغات، مهم است. متوجه شدم گاه یک تصویر گرافیکی،هرچند هنرمندانه، اگر ارتباط مستقیم با ذهن مخاطب نداشته باشد، پیام را منتقل نمی کند و گاهی همانطور که به شوخی گفته میشود، داشتن «کله»روی پوستر، از یک کتاب توضیح مهمتر و مفیدتر است.»
این کارگردان با اشاره به پروژه ساخت فیلم«مرد بارانی» توضیح داد:«فیلم «مرد بارانی» محصول سال 1378 برای من نهفقط یک پروژه سینمایی، بلکه بخشی از یک دورهبسیار خاطرهانگیز در زندگی حرفهای من شد. دورانی که همزمان شد با بازسازی فکری و حرفهای خودم. این فیلم در دورهریاستجمهوری سید محمد خاتمی ساخته شد. در همان سالها، من به همراه تعدادی از دوستان فیلمساز و فیلمنامهنویس، وارد یک پروژه آموزشی_کارگاهی در یک مدرسه تجربی فیلمنامهنویسی شدیم.»
ابوالحسن داوودی روایت میکند: «پیش از ساخت فیلم«مرد بارانی» به یک مدرسه آموزشی_کارگاهی دعوت شدم که محمدعلی زم که آن زمان مسئولیت حوزه هنری را بر عهده داشت راه انداخته بود. تجربهای کاملاّ متفاوت و بیسابقه هم از نظر نحوه اداره و هم از لحاظ نوع ارتباط و مشارکت جمعی که میان هنرمندان شکل گرفته بود. تقریباً اکثر چهرههای شناختهشده و حرفهای سینما آن زمان در این مدرسه حضور داشتند؛ از کمال تبریزی گرفته تا محمدرضا هنرمند، سیدضیاءالدین دری، داوود میرباقری و رسول صدرعاملی، ابراهیم حاتمیکیا، فرهاد توحیدی ،افخمی، بزرگ نیاو بسیاری دیگر…»
این کارگردان با اشاره به ایده ساخت فیلم «مرد بارانی» اظهار کرد:«فیلم «مرد بارانی» در واقع حاصل یکی از همین همکاریها بود. طرح اولیه فیلمنامه را داوود میرباقری نوشت وقتی آن را خواندم، موضوعش برایم جذاب بود. با همان شیوهای که پیشتر با فرید مصطفوی کار کرده بودیم، اینبار هم با میرباقری فیلمنامه را دوباره بازنویسی کردیم.»
این هنرمند با اشاره به موفقیت فیلم «مرد بارانی» توضیح داد: «در نهایت، حوزه هنری نیز از این فیلم حمایت کرد و پشت تولید آن ایستاد. بهنوعی میتوانگفت مرد بارانی نه فقط یک فیلم، بلکه نتیجهی یک تجربه جمعی و فضای خلاقهی آن دوره بود؛ دورهای که برای بسیاری از ما به عنوان نقطه عطفی در مسیر حرفهایمان باقی مانده است.»