
باشگاه خبرنگاران جوان- برهمزدن معادلات صدام با ایجاد ناامنی در آسمان بغداد و لغو «اجلاس مهم سران غیرمتعهدها» کابوس بزرگی بود که شهید دوران و همرزمانش در سحرگاه ۳۰ تیرماه ۱۳۶۱، آن را به حقیقت تبدیل کرده و چنان مقتدرانه آسمان بغداد را به سلطه درآوردند که خیلیها از آن روز بهعنوان تلخترین روز صدام یاد میکنند، یعنی همان روزی که پالایشگاه الدوره زیر بمباران خلبانان رشیدی همچون شهید عباس دوران قرار گرفت. از قبل گفته بود: «اگر هواپیما بال نداشته باشد، خودم بال درآورده و بر سر دشمن فرود میآیم و هرگز تن به اسارت نخواهم داد»؛ پس دور از انتظار نبود که بعد از آتشگرفتن هواپیمایش، بهجای چتر نجات، کنترل هواپیما را در دست گیرد تا در واپسین فرصتها، آن را بکوبد به محلی که قرار بود اجلاس سران در آنجا برگزار شود.
بله سالگرد شهادت خلبان عباس دوران هیچوقت از ذهن تاریخ پاک نمیشود؛ مناسبتی برای گرامیداشت دوران و دورانهایی که در هر برههای از تاریخ، یک هدف را دنبال میکنند و وطن بر هر چیز دیگری برایشان ارجحیت دارد.
همانطور که آن روزها مردانی، چون شهید دوران بر فراز آسمان به پرواز درآمدند تا امنیت را از آسمان دشمنان بربایند و هیمنه صدام را درهم شکنند، این روزها نیز درپی هدفی مشترک، خلبانانی جسور در بحرانیترین شرایط ممکن به دل آسمان زدند تا حافظ صنعت هوانوردی کشور باشند. از خلبانانی حرف میزنیم که با آغاز جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، ترس به دلشان راه ندادند و با جرئت هرچه تمام داخل کاک پیتهایشان نشستند تا با انتقال هواپیماهای کشورمان به اماکنی امن، آنها را از تجاوز دشمن دورنگه دارند.
همزمان با روز ملی خلبان به سراغ محمد. ج (به دلایل امنیتی از اعلام نام کامل و ایرلاین مربوطه معذوریم) یکی از خلبانهایی رفتهایم که وقتی سازمان هواپیمایی کشور اعلام کرد هرچه زودتر باید نسبت به انتقال هواپیماها اقدام شود، شک به دلش راه نداد و باورداشت که بزرگترین رسالتش در چنین شرایطی، متعهد ماندن به لباس، شغل و کشوری است که تحت تجاوز قرار گرفته و میخواهد تدابیر امنیتی را به بهترین شکل ممکن پیاده کند، پس مثل همیشه آماده پرواز شد و راهی را در پیش گرفت که همه، حاضر به پا گذاشتن در آن نبودند. «بعد از شنیدن خبر جنگ، ما هم مثل همه مردم در شوک بودیم، اما باتوجهبه تجربه وعده صادق ۲ میدانستیم که ایرلاینها تدابیر امنیتی ابلاغ خواهند کرد، بههرحال برای اسرائیل مهم نبود که کجا را میزند و هر آن ممکن بود فرودگاههای تهران نیز تحت حملات قرار گیرند، بنابراین پراکندهسازی هواپیماها خیلی زود در دستور کار قرار گرفت و خلبانها برای جابهجایی فراخوانده شدند. البته خیلیها حاضر به پرواز نشدند، اما خیلیها هم آمدند و پایکار ایستادند تا مبادا هواپیماهای کشورمان دچار صدماتی جبرانناپذیر شوند که بعداً نیز در اقدامی ارزشمند از آنها قدردانی شد.»
طبیعی است در روزهایی که هنوز اهداف جنگی اسرائیل برایمان روشن نبود و هر کسی خود را در معرض حمله و حتی مرگ میدید، مأموریت خلبانان برای جابهجایی هواپیماها همراه بود با نگرانیهایی برای خود آنها و خانوادههایشان که ساعتها چشمانتظار بازگشت خلبانان خود بودند. جنگندهها، پرتابهها و پدافندها، همه فعال بودند و جابهجایی هواپیماها، مأموریت سخت و پیچیدهای به شمار میرفت، اما همه آنهایی که چنین مأموریتی را به جان خریدند، دلشان قرص بود به خدایی که هوایشان را دارد. درست مثل محمد آقا که وقتی آماده پروازی متفاوت شد، مثل همیشه آیتالکرسی و چهارقل را زمزمه میکرد و میرفت تا کاری برای کشورش انجام دهد. او میگوید: «نه فقط در این شرایط بلکه هیچوقت دیگری هم بدون خواندن برخی اذکار و سورهها راهی فرودگاه نمیشوم، بنابراین آن روز هم مثل همیشه دلم قرص بود. از طرفی هم معتقد بودم وقتی هماهنگی لازم با پدافند صورتگرفته، دیگر نباید نگران حمله جنگندههایی باشیم که از بیرون میآیند و تنها نگرانیمان حملات داخلی بود، اما همین نگرانی هم فقط برای ۵ دقیقه اول وجود داشت، چون بهخاطر سبک بودن هواپیما، ارتفاع را سریع به اوج میرسانیم و امنیت برقرار میشد.»
او ادامه میدهد: «علاوه بر همه اینها دلخوش بودیم به اینکه اهداف غیرنظامی هدف قرار نمیگیرند، ولی بههرحال هیچ چیزی قابلپیشبینی نبود و عملیات باید بادقت و هماهنگی کامل انجام میشد که پروسه بسیار سخت و زمانبری بود؛ مثلاً از زمان استارت تا تیکآف گاهی چندین بار اعلام میشد که پدافند قرمز است و باید با موتور روشن منتظر میماندیم تا بالاخره پرواز را انجام دهیم که خوشبختانه تمام جابهجاییها ظرف یک روز و با موفقیت کامل انجام شد.»
گرچه حالا دیگر پروازها تقریباً به روال عادی بازگشته، اما در تمام روزهای جنگ و روزهای پس از آن، خلبانان روزهای سخت و پر تنشی را پشت سر گذاشتند. چه آن زمانی که هواپیماها را به نقاط مختلف کشور بردند و زمینی خود را به تهران رساندند، چه در دوران بیکاری محض و چه بعد از آن که باز هم زمینی راهی شدند تا هواپیماها را بازگردانند؛ اما همه اینها یک طرف و ماندن در خانه و بسنده کردن بهمرور کتابها و دستورالعملها که تنها دلخوشی خلبانان در تمام این روزها بود، یک طرف. محمد آقا توضیح میدهد: «خلبانی که پرواز نمیکند، مریض است و خلبانان ما واقعاً روزهای سختی را پشت سر میگذاشتند. الان هم بعد از باز شدن پروازها به سبب حدود یکماه دوری از پرواز، کلاسها و دورههای مختلفی تدارکدیدهشده تا با مرور دستورالعملهای لازم، پروازها در نهایت امنیت انجام شود، بنابراین خلبانان روزهای شلوغی را پشت سر میگذارند تا به بهترین شکل ممکن خادم مردم باشند»
در همان روزهای نخست جنگ ۱۲ روزه، فیلمها و پستهایی مبنی بر فرار برخی از مسئولین کشور دستبهدست میشد و خیلیها هم این ادعای کذب را باور کرده بودند که البته مهمترین علت پذیرش این ادعا نیز، پرواز هواپیماها در شرایطی بود که آسمان کشور بسته بود، غافل از اینکه به سبب تدابیر امنیتی، انتقال هواپیماها از فرودگاههای مهرآباد و امام خمینی در دستور کار قرار داشت و دشمنان دست به جنگی روانی زده بودند تا بر شایعات دامن بزنند. محمد آقا یکی از خلبانانی بود که اتفاقاً عکس هواپیمای او در حال بلندشدن از زمین حسابی وایرال شد. او میگوید: «ما هواپیماها را به نقاط مختلف کشور از جمله شمال کشور انتقال دادیم و بعدازاین انتقال بود که ویدئوهایی از پرواز هواپیماها منتشر شد. مثلاً از هواپیمای خود من، عکس گرفته و نوشته بودند: «مسئولین در حال انتقال به شمال کشور و فرار از طریق مسکو هستند.» این شایعات واقعاً عجیب و خندهدار بود که خود مردم هم کمی بعدتر با اطمینان از حضور مسئولین در کشور متوجه شدند چنین اخباری صحت ندارد. البته خیلیها که به دنبال صحت اخبار نیستند نیز مغلوب جنگ رسانه شده و هیچوقت متوجه نشدند که آن هواپیماها نه در حال انتقال آدمها بلکه در حال رفتن به جایی امن بودند تا ناوگان هوایی کشور از هجوم دشمنان در امان بماند.»
منبع: فارس