در کوچه‌های آرام استان سمنان، دستانی زندگی می‌سازند که بی‌هیاهو، اما پیوسته، ستون‌های خانه را برپا می‌کنند و بذر فردا را در دل خاک امروز می‌کارند.

باشگاه خبرنگاران جوان- سیده نسترن حسن آبادی؛  در روستاهای سمنان، پیش از آن‌که روز رسماً آغاز شود، از پشت پنجره‌های نیمه‌باز خانه‌های خشتی، نسیم خنکی می‌آید که بوی نان تنوری و اسپند صبحگاهی را با خود می‌آورد؛ مادربزرگی بر قالیچه ی دستبافت خودش نشسته و نخ‌های رنگی را برای بافت قالی گره می‌زند.

یا حتی آن‌سوتر؛ در خانه های شهری و پرروح، زنانی بیدارند که روزشان نه با تقویم و ساعت، بلکه با ضربان زندگی شروع می‌شود. یکی چای تازه دم می‌کند، دیگری دفتر مشق بچه‌ها را ورق می‌زند. 

آنها بی‌صدا، اما مؤثر، طرح روز را می‌ریزند؛ از برنامه غذایی خانواده گرفته تا حل اختلافی کوچک میان خواهر و برادر. این نقش‌ها شاید در آمار رسمی جایی نداشته باشد، اما هر خانواده‌ای که هنوز گرم و برقرار است، رد دست این زنان را بر پیشانی خود دارد.

گره‌های ناگسستنی و صبور؛ قصه‌های پنهان قالی

در کارگاه‌های خانگی دامغان، شاهرود و مهدی‌شهر، هنوز صدای شانه قالی می‌آید. زنانی که در گره‌های قالی، روایت زندگی‌شان را پنهان می‌کنند. در هر رج، صبری نهفته و در هر نقش، امیدی برای آینده.

یکی از این زنان، زنی میانسال به نام «کلثوم» است که می‌گوید:«قالی‌بافی شغل نیست، هر گره‌اش نیایشی است و هر نقشش، آینه‌ای از آرزو.» او از جهیزیه دخترش می‌گوید که بیشترش را خودش بافته و فروخته است تا دخترش با خیال راحت زندگی‌اش را آغاز کند. این همان سرمایه‌ای است که هیچ تورم و رکودی نمی‌تواند ارزشش را کم کند.

سوزن‌هایی که فردا را بر تار امروز می‌دوزند

در  سنگسر ، دختری جوان روی صندلی چوبی حیاط مادربزرگش نشسته بود و یک دستش گوشی هوشمند و دست دیگرش سوزن و نخ.«این تصویر، خلاصه جهان زن سمنانی است؛ پیوند آرام سنت با تپش پرشتاب مدرنیته.»

او می‌گوید: «درس می‌خوانم که مهندس شوم، اما این هنر را از مادربزرگم یاد گرفته‌ام. برایم مهم است که هم میراث خانواده‌ام را نگه دارم و هم آینده‌ام را بسازم.»

در واقع، این زنان پل‌هایی ساخته‌اند که دو جهان متفاوت را به هم وصل می‌کند: جهان آرام و موروثی خانه‌های خشتی و جهان پرشتاب و دیجیتال بیرون.

آوازهای گمشده در حیاط‌های خالی/صدای پای کودکان یا سکوت حیاط‌ها؟

اگر بخواهی چالش جمعیت را در سمنان ببینی، کافی است از کوچه‌های شهر بگذری. کوچه و حیاط‌هایی که روزی پر از صدای خنده و بازی بچه‌ها بود، حالا پر از صدای ماشین‌ها شده‌اند.

این تغییر آرام و بی‌سر و صدا، اما عمیق، همان جایی است که زنان بیشترین نقش را دارند. آنها با انتخاب‌ها، تشویق‌ها و حتی داستان‌هایی که برای فرزندانشان تعریف می‌کنند، آینده جمعیت را شکل می‌دهند.

خانه؛ اولین دانشگاه بی‌دیوار

در سمنان، خانه‌ها تنها محل سکونت نیستند؛ کلاس‌های بی‌تابلو و بی‌زنگی‌اند که در آن درس‌های مهمی داده می‌شود: صبر، قناعت، احترام و همدلی.

این درس‌ها، در قالب جملات ساده‌ای منتقل می‌شود. مادری که به فرزندش می‌گوید «اول غذای مهمان را بکش»، یا پدربزرگی که داستان تلاشش برای ساخت خانه را برای نوه‌ها تعریف می‌کند. این جزئیات کوچک، نقشه‌های پنهان سبک زندگی ایرانی–اسلامی‌اند که در دل خانواده‌ها جاری است.

اقتصادِ مهر؛ سکه‌هایی از جنس صبر و دست‌های پینه‌بسته

از روستا‌های مجاور بیابان گرفته تا محله‌های قدیمی شهر، زنان با تولید صنایع دستی، فرآورده‌های لبنی و حتی سبزیجات خشک که اینها نه‌تنها به اقتصاد خانواده کمک می‌کنند، بلکه استقلال مالی‌شان را نیز حفظ می‌کنند. این استقلال، به آنها قدرت تصمیم‌گیری و مدیریت بیشتری در خانه داده است. نمونه‌اش «سمیرا» است که با راه‌اندازی یک کارگاه کوچک سوزن‌دوزی، حالا هم به چند زن دیگر کار می‌دهد و هم برای دختران نوجوان روستا کلاس آموزش گذاشته است.

ترازوی هستی: زن بر لبهٔ تیغ سنت و نوگرایی

چالش امروز زنان سمنانی، فقط اقتصادی یا جمعیتی نیست؛ بلکه تعادل میان سنت و مدرنیته، کار و خانه، و فردیت و جمع است. بسیاری از زنان جوان استان، با تحصیلات دانشگاهی و مهارت‌های حرفه‌ای، همچنان پایبند به ارزش‌های خانوادگی و سبک زندگی بومی‌اند.آنها نشان داده‌اند که حفظ هویت و توسعه فردی می‌تواند دو مسیر هم‌زمان باشد، به شرطی که ریشه‌ها محکم بمانند.

شعله‌هایی که حتی در کویر خاموش نمی‌شوند

اگر به حیاط پرگل خانه مادربزرگ‌ها یا اقامتگاه های خشتی سمنان نگاه کنی، شاید فقط یک تصویر زیبا ببینی. اما در پشت این تصویر، سال‌ها تلاش، تدبیر و مهر زنانی نهفته است که بی‌هیچ ادعایی، ستون‌های خانه را استوار نگه داشته‌اند.

این زنان، همان ریشه‌های نوری هستند که حتی در دل کویر هم می‌تابند. چالش جمعیت، تغییر سبک زندگی، یا هر بحران دیگری که بیاید، چراغ خانه‌هایی که آنها روشن کرده‌اند، خاموش نخواهد شد اما نیازمند توجه به آنهاست.

انتظار در چهار دیواری/گهواره‌های بی‌نوا بر طاقچه‌های آرزو

در یکی از آپارتمان‌های شهرستان‌های این استان، خانه ایست با دیوار‌های بلند که آفتاب عصر رویشان می‌لغزد. «لیلا» و «سعید»، زوجی جوان، تازه دو سال است که  ازدواج کرده‌اند و به این شهرستان آمده‌اند. روی طاقچه، قاب‌عکسی از جشن عروسی‌شان کنار یک گلدان شمعدانی گذاشته شده اند. لیلا با نگاهی که هم لبخند دارد و هم اندوه، گفت:«خیلی دوست داریم بچه داشته باشیم، اما الان... نمی‌دانم. کار سعید قراردادی است، خودم هم هنوز دنبال کار ثابت می‌گردم. خرج اجاره، قسط و بیمه… آدم می‌ترسد بچه‌دار شود..

سعید ادامه می‌دهد: «نه این‌که دوست نداشته باشیم؛ برعکس، صدای خنده بچه باید توی این خانه بپیچد. ولی تا وقتی خیالمان از نان و خانه راحت نباشد، انگار پاهایمان سست است.»

وی افزود: اگر سقف خانه و نان سفره‌ات را مطمئن بدانی، دلت بی‌پروا به فرزند خوشامد می‌گوید که این امنیت، با کار پایدار و حمایت از خانه‌دار‌های جوان، دست‌یافتنی است.

در آنسوی شهر نیز، میثم فرشتیان، ۳۶ ساله و اهل سمنان است که وی ، پس از ۱۲ سال انتظار و نذر در حرم حضرت ابوالفضل(ع)، در سال ۱۳۹۲ صاحب نخستین فرزندش "فاطمه‌زهرا" شد. معجزه فرزندان ادامه یافت: دوقلوهایش "ریحانه و حنانه" در سال  ۱۴۰۰ و "حلما" در سال  ۱۴۰۲ به جمع خانواده پیوستند.

فرشتیان از برکت‌های ملموس فرزندان گفت: «پس از تولد دوقلوها صاحب خانه شدیم و با آمدن حلما، بدهی سالیانم پرداخت شد». فرشتیان شادی ناشی از فرزندان را بی‌نظیر توصیف می‌کند: «هر فرزند ریشه‌ای محکم‌تر برای زندگی ما کاشت؛ استقبال گرم دخترانم پس از کار، چنان خستگی را می‌زداید که گویی در بهشت را می‌گشایم».

وی دیدگاه تک‌فرزندی را به شدت نقد می‌کند و ادامه داد: «تک‌فرزندی یعنی ناامیدی و نشاط‌ستیزی؛ این نگرشی پیش‌پاافتاده است. نشاط حقیقی در هیاهوی فرزندانِ چندگانه می‌جوشد و دخترانم نگین‌های تاج زندگی‌ام هستند». وی در پایان تأکید می‌کند: «خداوند با عطای این دختران زیبا، رحمتش را بر ما گشود؛ این برکت‌های زنده، نقضِ باورهای مادی‌گرایانه است».

در سمنان، به‌ویژه در شهر‌های بزرگ‌تر، تأثیر رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی باعث تغییر نگرش به فرزندآوری شده است. برخی زوج‌ها به جای فرزند، بر رشد شخصی و پیشرفت فردی متمرکز می‌شوند.در سال‌های اخیر، مهاجرت جوانان سمنانی به شهر‌های دیگر باعث شده آنها از کمک والدین و اقوام برای نگهداری فرزندان محروم شوند. این دوری، تصمیم به فرزندآوری را دشوارتر می‌کند.

پنجره‌ای که رو به فردا باز می‌شود

در کوچه‌پس‌کوچه‌های سمنان، گوش که تیز می‌کنی، درمی‌یابی صدا‌های کودکانه کمتر از گذشته‌اند. این همان «پنجره طلایی جمعیت» است که متخصصان می‌گویند اگر امروز به‌سویش گامی برنداریم، فردا شاید بسته باشد.

فرزندآوری تنها تصمیمی فردی نیست؛ آمیخته‌ای‌ست از عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی که این امر باید «به‌عنوان یک اولویت فرهنگی جدی» دنبال شود و نخستین گام، ایجاد شرایط ازدواج آسان و انگیزه‌زا برای جوانان است؛ چرا که طول دوره باروری به سن ازدواج وابسته است.

هم‌قدمی مادر و پدر در مسیر پرورش نسل

یکی از موانع پنهان، تصور «یک‌نفره» بودن مسئولیت فرزندداری است. گزارش‌ها نشان می‌دهد تضمین ادامه تحصیل و اشتغال زنان پس از زایمان و فرهنگ‌سازی برای سهیم کردن پدران در تربیت، می‌تواند این مانع را بشکند. خانه‌ای که پدر در آن، بخشی از مراقبت‌ها را بر دوش می‌کشد، به مأمنی امن برای فرزند دوم و سوم بدل می‌شود.

آرامش اقتصادی؛ خاک حاصلخیز تولد

یک شهروند سمنانی گفت: «ثبات اقتصادی، فقط به امروز ما آرامش نمی‌دهد، بلکه دل‌نگرانی آینده بچه‌هایمان را کم می‌کند.»

راهکار‌ها روشن‌اند:

کاهش هزینه‌های بارداری و زایمان

تأمین مسکن مناسب زوج‌های جوان

امنیت شغلی پایدار برای والدین

بسته‌های حمایتی برای فرزند دوم و سوم

تسهیلاتی که باید جان بگیرند

به گفته مسئولان، پیش از اجرای برنامه‌های افزایش جمعیت، باید ازدواج را آسان کرد. این شامل حمایت‌های مالی، وام‌های کم‌بهره و خدمات رفاهی است. سرپرست معاونت سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری سمنان نیز تأکید دارد که «افزایش نرخ باروری باید با اقناع جامعه و اجرای عملیاتی» همراه باشد.

خزانِ زودرسِ درختانِ جامعه

اگر امروز اقدام نکنیم، پیامد‌ها روشن‌اند: کاهش جمعیت فعال و مولد، کمبود نیروی کار، کاهش توان تولیدی و حرکت به‌سوی جامعه‌ای سالمند و کم‌تحرک. این روند، سرمایه انسانی و حتی قدرت ملی را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد.

سیاست‌های کارآمد، نه پراکنده

تجربه جهانی نشان داده سیاست‌های تشویقی زمانی نتیجه می‌دهند که در قالب بسته‌ای جامع و هماهنگ ارائه شوند—ترکیبی از حمایت اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و روانی. یک مشوق مالی بدون بستر فرهنگی و امنیت شغلی، اثربخشی محدودی دارد؛ درست همان‌گونه که فرهنگ‌سازی بدون حل موانع معیشتی، نیمه‌راه می‌ماند.

فردا از گلوی کودکان آواز می‌شود

فرصت‌ها ابدی نیستند. «پنجره طلایی جمعیت» همان لحظه‌ای است که امروز در آن ایستاده‌ایم. اگر با نگاه عمیق و همدلی جمعی دست به کار شویم—از ایجاد امنیت شغلی و مسکن گرفته تا همراهی مادر و پدر در تربیت—صدای کودکان دوباره در کوچه‌های سمنان جاری خواهد شد.

سمنان امروز بر لبه‌ی تیغ ایستاده؛ از یک سو فرسایش جمعیت، چون باد‌های شنی بنیان‌ها را می‌خورد، از سوی دیگر دستان بانوانش، خشت‌های تازه برای آینده می‌زنند. فریاد آنها در سکوت آشپزخانه‌ها طنین‌انداز است: «ما نگهبانان سنگر‌های خانوادگی‌ایم که با هنرمان تنش را به گفت‌و‌گو، محرومیت را به فرصت، و سنت را به پل پیشرفت تبدیل می‌کنیم». آیندهٔ این سرزمین را باید در نگاهِ مادربزرگی جست‌و‌جو کرد که همزمان با دوختن چادرشب، برای نوه‌اش از "کرامت آب" در فرهنگ کویر می‌گوید، و در دستان دانشجوی IT‌ای که طرح‌های دیجیتالش را با نقوش سوزندوزی مادر آذین می‌بندد. آنها پیکرتراشان نامرئی تمدنی‌اند که می‌دانند: خاکی که مادرانش باغبانان ماهری باشند، شکوفه می‌دهد.

اگر بخواهیم خانه‌های سمنانی از صدای کودکان و نفس‌های سبز آینده خالی نماند، باید در دل هر روایت—چه سکوت لیلا و سعید، چه لبخند خانواده فرشتیان—رشته‌هایی از امید و ساختن گره بزنیم. آنگاه است که روشن‌ترین نور، نه از آسمان، که از قاب خانواده‌های کوچک خواهد تابید؛ ریشه‌هایی از نور که دیوارهای سمنان را روشن می‌کنند.»

گزارش از " سیده نسترن حسن آبادی"

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.