
باشگاه خبرنگاران جوان - مدیر منابع انسانی یکی از کارخانهها میگفت «ما اول اتاق سیگار نداشتیم. وقتی ساختیم، سه چهار نفر بیشتر نمیرفتند. الان، اما نیمکت گذاشتهایم که اگر جا نبود، بقیه هم بیرون بنشینند!»
همین جمله کافی است تا بفهمیم سیگار، این موجود سفیدپوشِ بدبو، اما محبوب میان عدهای، دیگر فقط یک عادت شخصی نیست؛ بلکه آرامآرام به بخشی از زیست کاری و ارتباطات سازمانی بدل شده است.
اتاق دود، بهانهای کوچک، اما پررنگ برای جمع شدن آدمها شده است؛ جایی که روابط رسمی یک پله غیررسمیتر میشوند و حلقههای دوستی، گفتوگو و حتی لابیهای کاری شکل میگیرند.
کافی است در هر اداره، کارخانه یا دفتر خدماتی قدم بزنید تا رد پای این میهمان ناخوانده را ببینید؛ همکارانی که به سمت حیاط میروند و با هالهای از دود و بوی سیگار برمیگردند، حلقههای دود در راهپلهها و گفتوگوهایی که در سایهٔ نیکوتین جان میگیرند.
پرسش اینجاست: این عادت، که گاهی به پیوندی میان افراد و گاهی به چالشی برای سازمانها تبدیل میشود، چه کارکردی دارد و چرا اینقدر فراگیر شده است؟
در این گزارش، با تحلیلها و روایتهای «مجید ایرانشاهی» مشاور منابع انسانی، به سراغ ابعاد پنهان و پیدای این ماجرا میرویم. از دلایل شیوع گستردهٔ سیگار در محیطهای کاری و نقش آن در روابط سازمانی، تا چالشهای سلامتی و مدیریتی و در نهایت، راهکارهایی برای رهایی از زنجیر دود.
طبیعتاً سیگار به عنوان یک مادهٔ دخانی و مخدر، اثرات خاص خود را دارد؛ فارغ از اینکه خوب یا بد باشد، که قطعاً بد است، سلامت را تحت تأثیر قرار میدهد. اما واقعیت این است که در محیطهای کاری، ما با روایتی متفاوت روبهرو هستیم.
سیگار یکی از مواردی است که اخیراً در محیطهای کاری، از صنعتی و اداری تا خدماتی و غیررسمی، شاهد افزایش چشمگیر آن هستیم.
فرقی نمیکند اربابرجوع باشید یا شاغل در آن سازمان؛ در راهپلهها، آسانسور، راهروها و... ممکن است بوی سیگار به مشامتان برسد یا با همکارتان برخورد کنید که با قدمهای آرام و متفکرانه برای کشیدن سیگار به محل خاصی میرود یا از مراسم سیگارکشی برمیگردد! خلاصه اینکه از این موجود سفیدپوش بدبوی متأسفانه محبوب بین عدهای، گریزی نیست. حتی اگر خودتان اهلش نباشید.
ابتدا بیایید مروری بر آمار و ارقام داشته باشیم تا بعد برسیم به کارکردهای سیگار در محیط کار. بنا بر مطالعات «استپس» میانگین سن شروع مصرف سیگار برای مردان در ایران ۲۱.۹۲ سال و برای زنان ۲۷.۷۳ سال اعلام شده. اما نکتهٔ مهم اینجاست که سن تجربهٔ اولین مصرف سیگار کاهش وحشتناکی را نشان میدهد. این سن که قبلاً ۱۳ تا ۱۵ سال بود، حالا به ۹ سال رسیده است؛ یعنی سرعت گرایش به مصرف افزایش پیدا کرده است.
در محیطهای کاری صنعتی، این موجود تا ۳۰ درصد کارکنان را آلوده کرده؛ میانگین سن مصرفکنندگان در این محیطها هم بین ۲۰ تا ۲۵ سال است. اما در مشاغل غیررسمی، هم سن مصرف پایینتر است و هم درصد مصرفکنندگان متغیر.
اما یک پرسش اساسی؛ چرا مصرف سیگار تا این حد گسترده شده است؟
ایرانشاهی معتقد است مثل بسیاری مسائل دیگر، این موضوع هم به سبک زندگی برمیگردد. همان طور که در سطح کلان، برای سبک زندگی و بهویژه سبک زندگی نسل جدید، برنامهریزی جدی و دقیقی وجود ندارد، فکر خاصی برای این موج همهگیری سیگار هم نشده است.
به همین خاطر، متأسفانه در زیست اجتماعی و ارتباطی امروز ما، هم سن مصرف سیگار پایین آمده و هم مصرف آن به بخشی از سبک زندگی تبدیل شده است؛ مثل آنچه دربارهٔ قهوه میبینیم. آمار واردات و الگوی مصرف قهوه هم نشان میدهد که روندی شبیه سیگار پیدا کرده و حتی به یکی از الزامات روزمره بدل شده است.
در این سبک زندگی، سیگار و مواد مخدر گاهی به دلیل جذابیت، و گاهی هم برای فرار از استرس یا تجربهٔ هیجان مورد توجه قرار میگیرند.
مسئلهٔ دیگر، بازنمایی این الگو در رسانههاست. ایرانشاهی میگوید «امروز در سریالهای شبکهٔ نمایش خانگی به صورت نمایان، مصرف مشروبات الکلی، سیگار و مواد مخدر دیده میشود. اگر نگوییم عادیسازی، دستکم نوعی نمایش بیش از حد و خارج از حالت طبیعی است؛ اتفاقی که متأسفانه در جامعهٔ ما رخ داده و باید برای آن چارهاندیشی شود.»
در محیطهای کاری، بهویژه میان نسلهای جدیدتر، سیگار ضمن آنکه به بخشی از سبک زندگی تبدیل شده، نقش یک عامل ارتباطی و گفتوگومحور را هم ایفا میکند. در محیطهای کاری، سیگار بهانهای برای دور هم جمع شدن و ابزاری برای فرار از استرسهای کاری شده است.
این مشاور منابع انسانی، یکی از مهمترین دلایل مصرف سیگار در این فضا را افزایش سطح استرس میداند. فشارهای اقتصادی و استرسهای روزمره باعث گرایش افراد به مصرف مواد مخدر میشود و در دسترسترین آنها سیگار است.
از طرف دیگر، بنا به مشاهدات سازمانی او، سیگار حالتی غیررسمی ایجاد میکند و ادبیات تعاملی خاص خود را دارد.
یعنی وقتی افراد با هم سیگار میکشند، انگار نوعی زبان مشترک میانشان شکل میگیرد که روابط رسمی را حداقل یک پله پایینتر میآورد و در لایههای ارتباطات سازمانی، افراد را با یکدیگر راحتتر میکند. وقتی افراد راحتتر باشند، طبیعتاً تعاملات و لابیگریهایشان هم بیشتر میشود.
به این ترتیب، سیگار بهانهای میشود برای زیست کاری و روابط اجتماعی.
مصرف سیگار در محیطهای کاری چند صورت دارد:
۱. مصرف فردی و تنها: افرادی که در محیط کار به تنهایی سیگار میکشند، غالباً به دلیل فشار کاری، استرسهای روزمره و فشارهای اقتصادی یا خانوادگی به این عادت روی آوردهاند. همین دلایل هم ممکن است میزان مصرفشان را افزایش دهد.
۲. مصرف به صورت جمعی در گروههای کوچک: در گروههای کوچک، موضوع شکل دیگری پیدا میکند. در این جمعها، سیگار کشیدن حال و هوایی به همراه دارد که اصطلاحاً خودشان میگویند «حال میده!» در واقع، مصرف گروهی سیگار نوعی حس راحتی ناخواسته ایجاد میکند که تعاملات بین افراد را آسانتر میکند و ارتباطات غیررسمی و شبکهای را تقویت.
۳. مصرف در گروههای بزرگ: در گروههای بزرگتر که کمتر شکل میگیرند، معمولاً حلقههای کوچکتری ایجاد میشود. افراد در این جمعها یا به صورت فردی سیگار میکشند یا با دیگران وارد گفتوگو میشوند. در حقیقت، این گروهها بهانهای برای ایجاد ارتباط و صحبت کردن فراهم میکنند.
وقتی میزان مصرف یک ماده افزایش مییابد، طبیعتاً بازخورد آن در محیط کار هم دیده میشود. به این مسئله باید توجه کرد، چون حتی در تقسیمبندی و طراحی فضاهای کاری اثرگذار است. نمونهٔ آن را میتوان در اتاقهای دود یا «اسموکینگروم» مشاهده کرد که اکنون در بسیاری از محیطهای کاری وجود دارد.
یک پرسش مهم؛ این شیوهٔ زیست کاری و ارتباطات خوب است یا بد؟
ایرانشاهی که خاک بسیاری از کارخانهها را در سمت مشاور منابع انسانی خورده میگوید در مشاغل پرخطر، سیگار به یک چالش جدی برای کسبوکارها تبدیل شده است. ضمن آنکه تکرر مصرف باعث میشود افراد به صورت گروهی محیط کار را ترک کنند که این هم چالش دیگری برای مدیریت محیطهای کاری است.
به علاوه، مصرف سیگار میان زنان و مردان هم نوعی راحتی در روابط ایجاد میکند که شاید در شرایط عادی کمتر وجود داشته باشد.
اما همین عامل پیوند افراد، چالشهای دیگری ایجاد میکند. افزایش بازیهای سیاسی در سازمان، قدرت لابیگری و حتی خروج همزمان گروهها از محیط کار میتواند به شکل باجخواهی یا رفتارهای مشابه ظاهر شود.
گفتیم مصرف سیگار باعث افزایش ارتباطات غیررسمی میشود. البته این به خودی خود بد نیست؛ اما میتواند گاهی قدرت سازمان را کاهش دهد که اتفاق خوبی نیست.
از همهٔ اینها که بگذریم، از نظر تبعات سلامتی هم با توجه به آمار ذکرشده در مصرف سیگار، با یک فاجعهٔ تمام و کمال مواجهیم که اثرات مخربی بر ریه، غدد، گوارش و... میگذارد و سلامت و سیستم ایمنی کارکنان را مستقیماً هدف قرار میدهد.
به طور کلی، واقعیت این است که وقتی سن گرایش به سیگار پایین میآید و سیگار در سنین پایین به عامل پیوند افراد تبدیل میشود، ماجرا به سیگار ختم نمیشود؛ این یک زنجیره است که مراحل بعدی آن مصرف مواد دیگر خواهد بود.
ایرانشاهی میگوید برای مدیریت این ماجرا در محیطهای کاری، نخست باید واقعیت را پذیرفت. میزان مصرف به حدی رسیده که ناچار باید فضایی برای آن در نظر گرفت. این فضا بهتر است داخل ساختمان اصلی نباشد و در محیطهایی مثل حیاط تعبیه شود.
اما صاحبان کسبوکار باید در مقابل این روند، تدابیری بیندیشند. از جمله:
۱. عواملی غیر از سیگار را بهعنوان پیوند کار تیمی در محیط کسبوکار ایجاد کنند؛ به عبارتی، دلایل دیگری برای دورهمنشینی و ارتباط میان کارکنان فراهم شود تا سیگار تنها بهانهٔ این تعاملات نباشد.
۲. برای ترک سیگار و دوری از عادت مصرف، مشوقها و جذابیتهایی ایجاد شود.
۳. استفاده از خدمات روانشناسی و کاهش استرس در محیط کار میتواند تأثیر بسزایی در کاهش مصرف سیگار داشته باشد.
بهطور کلی، مشاهده میشود که سیگار به عاملی برای پیوند افراد، فرار از واقعیت و ایجاد گفتوگوهایی تبدیل شده که در حالت عادی کمتر رخ میدهند. طبیعتاً همکاران و محیطهای کاری هم از این روند مستثنی نیستند. اما اگر برای آن فکری نشود، دودش به چشم فرد، سازمان و کسبوکار خواهد رفت.
یکی از نمونههای سادهٔ این مسئله، تفاوت میان کارکنانی است که زمان استراحت سیگار دارند با کسانی که سیگار مصرف نمیکنند. این موضوع به خودی خود به چالشی برای سازمانها تبدیل شده است. برخی کارکنان میپرسند «من که سیگار نمیکشم، چرا وقت استراحت ندارم؟» این موضوع در مواردی باعث ایجاد احساس ناعدالتی و انقطاع میان افراد میشود.
ایرانشاهی معتقد است «احساسی که از دود و نیکوتین سیگار به وجود میآید، باید در فضای واقعی و سالم ایجاد شود؛ البته بسیار دشوار است، اما راه دیگری وجود ندارد. باید مقاومت در برابر این پیوند را کنار گذاشت و از همین حس پیوند اجتماعی، فضایی برای ترک سیگار و حرکت رو به جلو ایجاد کرد.»
منبع : فارس