در تابستان گرم سال ۱۱۸۹ خورشیدی (ژوئیه ۱۸۱۰ میلادی)، کشتی‌ای در بندر بوشهر پهلو گرفت که سر گور اوزلی، اولین سفیر رسمی بریتانیا در دربار قاجار، را به خاک ایران آورد.

باشگاه خبرنگاران جوان - در تابستان گرم سال ۱۱۸۹ خورشیدی (ژوئیه ۱۸۱۰ میلادی)، کشتی‌ای در بندر بوشهر پهلو گرفت که سر گور اوزلی، اولین سفیر رسمی بریتانیا در دربار قاجار، را به خاک ایران آورد. همراه او میرزا ابوالحسن‌خان شیرازی بود، دیپلماتی ایرانی که پس از سفری پرشکوه به لندن، به‌عنوان مترجم و راهنما، اوزلی را در این سفر همراهی می‌کرد. اوزلی، زاده‌ی سال ۱۷۷۰ در لیمریک ایرلند، نه فقط یک دیپلمات معمولی، بلکه ترکیبی از یک تاجر موفق، زبان‌شناس برجسته، نظامی کارکشته و فراماسون بلندپایه بود. ماموریت او در ایران (۱۲۸۹-۱۲۹۳ ه‍.ش/ ۱۸۱۰-۱۸۱۴ م) نقطه عطفی در روابط ایران و بریتانیا به شمار می‌رود، دوره‌ای که در آن امپراتوری بریتانیا با هدف حفظ هندوستان، به دنبال تسلط بر ایران و تضعیف رقبای خود، یعنی روسیه و فرانسه، بود. این روایت، با تکیه بر خاطرات اوزلی، اسناد تاریخی و منابع دیجیتال، به زندگی و نقش او در این برهه حساس می‌پردازد و نشان می‌دهد چگونه یک فرد می‌تواند با دیپلماسی، جاسوسی و نفوذ فرهنگی، سرنوشت یک ملت را تحت تاثیر قرار دهد.

از هند تا تهران: پیشینه اوزلی

سر گور اوزلی، فرزند یک خانواده انگلو-ایرلندی، در جوانی یتیم شد و همراه برادرش ویلیام و پسرعمویش گیدئون، تحت آموزش خصوصی قرار گرفت. این آموزش، که بر زبان‌ها و فرهنگ‌های شرقی متمرکز بود، زمینه‌ساز علاقه او به شرق‌شناسی شد. در سال ۱۷۸۷، در سن ۱۷ سالگی، به هند سفر کرد و در تجارت با کمپانی هند شرقی بریتانیا مشغول شد. او در لکهنو، پایتخت ایالت اوده، با نواب سعادت‌علی‌خان دوستی نزدیکی برقرار کرد و قصر باشکوه دیلکوشا کوتی را در کنار رود گومتی ساخت، بنایی که هنوز هم به‌عنوان اثری باروک در هند شناخته می‌شود. موفقیت‌های تجاری او در هند، همراه با تسلطش بر زبان‌های پارسی، عربی و سانسکریت، توجه مقامات بریتانیایی را جلب کرد. در سال ۱۲۸۷ ه‍.ش (۱۸۰۸ م)، به پیشنهاد لرد ولزلی، به او لقب بارونتی اعطا شد. اوزلی در هند دو پسر به نام‌های ویلیام مارتین کلود و رالف به دنیا آورد و تجربه‌ای عمیق از سیاست و فرهنگ شرقی به دست آورد، که بعدها در ماموریت ایران به کارش آمد.

ورود به ایران: دیپلماسی در سایه امپراتوری

در اوایل قرن نوزدهم، اروپا درگیر طوفان جنگ‌های ناپلئونی بود و ایران، به‌عنوان دروازه‌ای به هند، در مرکز رقابت‌های استعماری قرار داشت. در سال ۱۲۸۶ ه‍.ش (۱۸۰۷ م)، ناپلئون با فتحعلی‌شاه قاجار پیمان فینکنشتاین را امضا کرد و وعده حمایت نظامی علیه روسیه داد، که در جنگ‌های قفقاز به خاک ایران تجاوز کرده بود. بریتانیا، که هند را «جواهر تاج امپراتوری» می‌دانست، از اتحاد ایران و فرانسه هراس داشت. پس از تلاش‌های اولیه سر هارفورد جونز برای جلب نظر ایران، اوزلی در سال ۱۲۸۹ ه‍.ش (مارس ۱۸۱۰ م) به‌عنوان سفیر تام‌الاختیار بریتانیا منصوب شد. او با وظایفی چندگانه وارد تهران شد: انعقاد پیمان‌های سیاسی، جاسوسی از توان نظامی و اقتصادی ایران، جمع‌آوری اطلاعات درباره کشاورزی، تجارت و آداب و رسوم، و حتی خرید نسخ خطی پارسی و عربی برای موزه بریتانیا و جمع‌آوری گیاهان کمیاب برای باغ سلطنتی کیو در لندن.

اوزلی، که به‌عنوان استاد اعظم لژ فراماسونری انگلستان و رئیس منطقه‌ای فراماسونری در خاورمیانه منصوب شده بود، ماموریت داشت لژهای ماسونی را در ایران تاسیس کند. این اقدام، به گفته اسماعیل رائین در کتاب فراموشخانه و فراماسونری در ایران، بخشی از استراتژی نفوذ فرهنگی غرب بود که اوزلی آن را با جدیت دنبال کرد. او با برادرش ویلیام، که به‌عنوان منشی سفارت همراهش بود، و تیمی از افسران بریتانیایی، به سرعت در دربار قاجار نفوذ کرد. تسلط او بر زبان پارسی و آگاهی از فرهنگ ایرانی، او را به یکی از نزدیک‌ترین مشاوران فتحعلی‌شاه تبدیل کرد.

عهدنامه مفصل: پیمانی نابرابر

مهم‌ترین وظیفه اوزلی، جلب موافقت فتحعلی‌شاه برای امضای «عهدنامه مفصل» بود که در مارس ۱۲۹۱ ه‍.ش (۱۸۱۲ م) به امضا رسید. این پیمان، که بر پایه توافق اولیه هارفورد جونز تنظیم شده بود، ایران را ملزم به دفاع از هند بریتانیا در برابر حملات احتمالی فرانسه یا افغانستان می‌کرد. در مقابل، بریتانیا وعده‌های مبهمی برای کمک مالی (۲۰۰,۰۰۰ تومان سالانه) و آموزش نظامی ارائه داد. این پیمان، به گفته ح.م. زاوش، نابرابر بود، زیرا تعهدات ایران صریح و الزام‌آور بود، اما تعهدات بریتانیا کلی و مشروط باقی ماند. اوزلی با تهدید به قطع کمک‌های مالی، شاه را به پذیرش این پیمان واداشت و در عین حال، نفوذ بریتانیا را در ارتش و امور مالی ایران گسترش داد. همراهان اوزلی در دربار، به‌ویژه افسران نظامی، به کنترل ارتش ایران پرداختند و حتی در امور مالی کشور دخالت کردند، امری که خشم بسیاری از رجال ایرانی را برانگیخت.

جاسوسی و غارت فرهنگی

ماموریت اوزلی تنها به دیپلماسی محدود نبود. او موظف بود اطلاعاتی جامع از توان نظامی، کشاورزی، تجارت و فرهنگ ایران جمع‌آوری کند. گزارش‌های او شامل جزئیات دقیقی از محصولات عمده، وضعیت پیشه‌وری، آداب و رسوم و حتی آثار باستانی بود. اوزلی از محوطه‌های تاریخی مانند تخت جمشید بازدید کرد و آثاری را برای موزه بریتانیا جمع‌آوری نمود. او همچنین نسخ خطی پارسی و عربی را برای موزه بریتانیا خریداری کرد و گیاهان و بذرهای کمیاب را برای باغ کیو ارسال نمود. این اقدامات، هرچند در ظاهر علمی بودند، بخشی از پروژه استعماری بریتانیا برای تسلط بر دانش و منابع ایران به شمار می‌رفت.

اوزلی در زمینه فراماسونری نیز فعال بود. او در لندن، میرزا ابوالحسن‌خان را به لژ ماسونی وارد کرده بود و در ایران نیز تلاش کرد شبکه‌ای از افراد بانفوذ را به این سازمان جذب کند. هرچند شواهد قطعی از تاسیس لژهای رسمی در ایران در زمان او وجود ندارد، اما فعالیت‌های او زمینه‌ساز نفوذ بعدی فراماسونری در ایران شد. اوزلی در یادداشت‌هایش دیدگاه استعماری خود را پنهان نکرد: «عقیده صریح من این است که چون مقصود نهایی ما صیانت هندوستان است، بهترین سیاست این خواهد بود که ایران را در حالت ضعف و توحش نگاه داریم.» این جمله، که در ایران بارها مورد انتقاد قرار گرفته، نشان‌دهنده استراتژی بریتانیا برای تضعیف ایران به‌عنوان یک دولت حائل بود.

میانجیگری در عهدنامه گلستان: خیانت یا دیپلماسی؟

با تهاجم ناپلئون به روسیه در سال ۱۲۹۱ ه‍.ش (آوریل ۱۸۱۲ م)، بریتانیا که نگران تمرکز نیروهای روس در قفقاز بود، به اوزلی دستور داد تا میان ایران و روسیه میانجیگری کند. هدف این بود که روسیه بتواند نیروهایش را علیه ناپلئون متمرکز کند. اوزلی با مقاومت عباس‌میرزا، ولیعهد قاجار، و وزیرش میرزا عیسی قائم‌مقام فراهانی مواجه شد، که خواستار ادامه جنگ برای بازپس‌گیری قفقاز بودند. اوزلی با تهدید به قطع کمک‌های مالی، سرانجام رضایت فتحعلی‌شاه را جلب کرد و در مذاکراتی بدون حضور مقامات ایرانی، زمینه‌ساز امضای عهدنامه گلستان در مهر ۱۲۹۲ ه‍.ش (اکتبر ۱۸۱۳ م) شد.

این پیمان، که بخش‌های وسیعی از قفقاز، از جمله باکو، گنجه و شروان را به روسیه واگذار کرد، از دید ایرانیان یک شکست تلخ بود. اوزلی در گزارش ۱۹ تیر ۱۲۹۲ (۱۰ ژوئیه ۱۸۱۳) به وزیر خارجه بریتانیا نوشت: «با تهدید قطع کمک مالی، موفق شدم اجازه پادشاه را برای مذاکره با روس‌ها بدون دخالت میرزا بزرگ و اطرافیانش بگیرم… ما توفیق یافتیم به متحدمان روسیه کمک کنیم.» این اقدام، هرچند از نظر بریتانیا یک دستاورد دیپلماتیک بود، در ایران به‌عنوان خیانت تلقی شد و خشم مقامات قاجار را برانگیخت.

پایان ماموریت 

با امضای عهدنامه گلستان، که فاقد بندهایی برای بازنگری بود، ماموریت اوزلی رو به پایان رفت. در بهار ۱۲۹۳ ه‍.ش (آوریل ۱۸۱۴ م)، به دعوت تزار الکساندر اول، از راه روسیه عازم انگلستان شد. در سن‌پترزبورگ، با استقبال باشکوهی روبه‌رو شد و نشان عالی سنت الکساندر نوسکی را دریافت کرد. او در مذاکرات با کنت نسلرود، وزیر خارجه روسیه، درباره بازگرداندن مناطقی چون قره‌باغ و طالش بحث کرد، اما تهاجم مجدد ناپلئون این نقشه‌ها را برهم زد. اوزلی پیش از ترک روسیه، دکتر کمبل را به تهران فرستاد و به عباس‌میرزا نامه‌ای نوشت تا او را از پذیرش نمایندگان فرانسه برحذر دارد.

پس از بازگشت به انگلستان در سال ۱۲۹۴ ه‍.ش (۱۸۱۵ م)، اوزلی در سال ۱۲۹۹ ه‍.ش به شورای خصوصی ملکه ملحق شد و در سال ۱۳۱۰ ه‍.ش نشان شوالیه صلیب بزرگ گلفیک را دریافت کرد. او در عمارت هال بارن در باکینگهامشایر ساکن شد و به فعالیت‌های علمی پرداخت. اوزلی انجمن سلطنتی آسیایی را در سال ۱۲۳۸ ه‍.ش (۱۸۲۳ م) تاسیس کرد و از سال ۱۲۵۷ ه‍.ش ریاست انجمن انتشار متون شرقی را بر عهده گرفت. او در سال ۱۲۶۳ ه‍.ش (۱۸۴۴ م) در ۷۴ سالگی درگذشت.

میراث اوزلی: دیپلماسی یا استعمار؟

ماموریت اوزلی در ایران، به گفته دنیس رایت در انگلیسی‌ها در میان ایرانیان، سرآغاز تهاجم فرهنگی غرب به ایران بود. او با پیمان‌های نابرابر، نفوذ در دربار قاجار و ترویج فراماسونری، بستری برای تسلط بریتانیا بر ایران فراهم کرد که تا کودتای ۱۲۹۹ و حتی ۱۳۳۲ ادامه یافت. در عین حال، فعالیت‌های علمی او، مانند تالیفات شرق‌شناسی و تاسیس انجمن‌های علمی، او را به چهره‌ای دوگانه تبدیل کرد: دیپلماتی که دانش را در خدمت امپراتوری به کار گرفت. داستان اوزلی، که از اسناد تاریخی و فضای مجازی استخراج شده، نشان می‌دهد چگونه یک فرد می‌تواند با ترکیبی از دیپلماسی، جاسوسی و فرهنگ، سرنوشت ملتی را رقم بزند و میراثی از اتحاد و دشمنی به جا بگذارد.

منبع: دیروزبان

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.