سنگی کمیاب که از دل زمین تا بلندای شعر فارسی، نماد کمال، اشتیاق و عشق بوده است.

باشگاه خبرنگاران جوان - لعل، گوهری است کمیاب و درخشان که از دیرباز، نه‌تنها در میان جواهرسازان و زمین‌شناسان، بلکه در دل شعر و عرفان فارسی نیز جایگاهی خاص داشته است. از سختی تشکیل آن در دل سنگ‌های آهکی گرفته تا کاربردهای استعاری در دیوان حافظ و مولانا، لعل با جهانی از معنا و رمز درخشش می‌یابد.

لعل چیست؟

لعل، که در منابع علمی با نام Spinel شناخته می‌شود، سنگی قیمتی و خوش‌رنگ است که اغلب به‌سبب شباهت ظاهری‌اش با یاقوت سرخ، در گذشته با آن اشتباه گرفته می‌شد. این گوهر کمیاب از ترکیب شیمیایی MgAl₂O₄ ساخته شده و در مقیاس سختی موس، عددی بین ۷.۵ تا ۸ را ثبت می‌کند؛ یعنی نسبتاً سخت و مناسب برای جواهرسازی.

جغرافیای لعل؛ از بدخشان تا بریتانیا

معدن‌های مشهور لعل در مناطقی همچون بدخشان افغانستان، برمه (میانمار)، تاجیکستان، تانزانیا و سریلانکا قرار دارند. گفته می‌شود یاقوت مشهور تاج امپراتوری بریتانیا که به "یاقوت شاهزاده سیاه" شهرت دارد، در واقع یک لعل بزرگ است که قرن‌ها به اشتباه یاقوت پنداشته می‌شد.

شکل‌گیری لعل؛ آمیخته با صبر و آفتاب

لعل، نتیجه‌ی فرآیندهای زمین‌شناسی طولانی‌مدتی است که طی میلیون‌ها سال در سنگ‌های آهکی دگرگون‌شده و در حضور منیزیم و آلومینیوم به وجود می‌آید. این سنگ در دمای بالا و فشار شدید تبلور می‌یابد و اغلب در کنار کانی‌هایی چون یاقوت، کلسیت و دولومیت دیده می‌شود. ساختار بلورین آن، گاه به شکل‌های هشت‌وجهی و دوازده‌وجهی یافت می‌شود که جلوه‌ای منحصر به فرد دارند.

لعل در آیینه ادب فارسی؛ از عرفان تا غزل

از قرن‌های گذشته، شاعران فارسی‌زبان چون حافظ، سعدی، مولوی و عطار، لعل را فراتر از یک سنگ قیمتی دیده‌اند. در اشعار عرفانی، لعل نماد کمال انسانی و جوهره‌ای از نور و حقیقت است که تنها با صبر و رنج، همانند سنگی که در دل آفتاب می‌رسد، به اوج می‌رسد.

حافظ در این‌باره می‌گوید:

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود، ولِی به خونِ جگر شود

مولانا نیز لعل را مثال انسانی می‌داند که از نور الهی پر می‌شود:

هم‌چو سنگی کو شود کل لعل ناب
پر شود او از صفات آفتاب

لب لعل؛ تمثیلی از معشوق و بیان شیرین

در غزلیات فارسی، لعل بیش از همه به لب معشوق تشبیه شده است. لبی سرخ و درخشان که نماد مهر، سخن دل‌نشین و رازهای نهان است. عطار در وصف لب دختر ترسا در «منطق‌الطیر» می‌سراید:

لعل سیرابش جهانی تشنه داشت
نرگس مستش هزاران دشنه داشت

و حافظ لب معشوق را چشمه‌ای از شیرینی می‌داند که با آن می‌توان مرده را زنده کرد:

فاتحه‌ای چو آمدی بر سر خسته‌ای بخوان
لب بگشا، که می‌دهد لعل لبت به مرده جان

لعل و پادشاهی؛ مهر سلطنت و گوهر زنهار

لعل نه‌تنها در ادبیات، بلکه در نمادهای سلطنتی نیز نقش داشته است. بسیاری از انگشترهای پادشاهان، به‌ویژه مهرهای زنهار، با نگین لعل ساخته می‌شدند. حافظ در اشاره‌ای نمادین می‌گوید:

از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد

 معنای عرفانی؛ سنگی که لعل می‌شود

در حکایتی از سعدی در «بوستان»، لعل نماینده انسان والا و پنهان در میان مردم است. شاهزاده‌ای که در تاریکی شب لعل گران‌بهایی را در سنگلاخ گم می‌کند، از پدرش می‌آموزد:

همه سنگ‌ها پاس دار ای پسر
که لعل از میانش نباشد به در

بدین‌سان لعل نه‌تنها نماینده زیبایی و ارزش بیرونی، بلکه نماد قابلیت و جوهر درونی انسان‌ها نیز هست؛ اگر دیده‌ای باشد که آن را بازشناسد.

لعل، سنگی است که در دل زمین به‌سختی شکل می‌گیرد و در دل اشعار فارسی، به‌راحتی می‌درخشد. چه در میان جواهرات سلطنتی و چه در بیت‌های حافظ و مولانا، این گوهر سرخ، همچنان حامل پیامی عمیق از زیبایی، صبر، عشق و کمال است؛ جهانی از معنا در دل یک گوهر کوچک.
 
منبع: مهر
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار