آمریکا در بحبوحه جنگ‌های بی‌حاصل، انبار‌های موشکی خود را با نرخی نگران‌کننده خالی می‌کند، روندی که بقای استراتژیک آن را تهدید می‌کند.

باشگاه خبرنگاران جوان، سمیه خلیلی - دریا‌های سرخ و خلیج عدن، دیگر صرفاً گذرگاه‌های تجاری نیستند؛ آنها به قبرستان ذخایر موشکی آمریکا تبدیل شده‌اند. در میانه جنگ‌های پرشمار و بحران‌های بی‌وقفه جهانی، ایالات متحده، ابرقدرتی که خود را ضامن امنیت جهان می‌خواند، درگیر یک پارادوکس استراتژیک مرگبار شده است: مصرف جنون‌آمیز موشک‌های پیشرفته و گران‌قیمت در درگیری‌های کم‌اهمیت، در حالی که ذخایر راهبردی آن به شکل نگران‌کننده‌ای رو به کاهش است. این وضعیت، همان‌طور که گزارش‌هایی از نشریاتی، چون "Responsible Statecraft" و اندیشکده‌های آمریکایی نشان می‌دهد، نه یک حادثه نظامی، بلکه نشانه بارز یک استراتژی رو به زوال و یک نوع "خودکشی استراتژیک" است. سیاست‌های دخالت‌گرایانه و بی‌حاصل آمریکا در خاورمیانه، امروز به قیمت خالی شدن انبار‌های تسلیحاتی این کشور تمام شده است، آن هم در شرایطی که سایه یک نبرد بزرگ با رقبایی همچون چین، بر سر این کشور سنگینی می‌کند. این یادداشت، نقدی تند و کوبنده بر این سیاست‌های کور و هزینه‌های سرسام‌آور آن است.

آمار سرسام‌آور؛ خونریزی موشکی یک ابرقدرت

آمار‌ها به خودی خود فریاد می‌زنند. از اکتبر ۲۰۲۳ تا ژوئن ۲۰۲۵، ناو‌های آمریکایی در دفاع از منافع رژیم صهیونیستی و مقابله با حملات گروه مقاومت یمن، رقمی سرسام‌آور از موشک‌های گران‌قیمت خود را شلیک کرده‌اند: ۲۶۸ موشک SM-۲، ۱۵۹ موشک SM-۳ و ۲۸۰ موشک SM-۶. این ارقام تنها آمار نیستند، بلکه نشانگر یک سیاست مخرب و بیمارگونه هستند. فرماندهان نیروی دریایی آمریکا خود به این "نرخ مصرف نگران‌کننده" اذعان کرده‌اند. این موشک‌ها، که هر کدام میلیون‌ها دلار قیمت دارند، برای درگیری با یک گروه کوچک مقاومت در یمن و دفاع از یک رژیم جنایتکار به کار گرفته شده‌اند.

ارقام هزینه نیز به همان اندازه شوکه‌کننده است. یک موشک SM-۳ بین ۱۲.۵ تا ۲۸.۷ میلیون دلار، SM-۲ بیش از ۲.۵ میلیون دلار و SM-۶ حدود ۴.۳ میلیون دلار قیمت دارد. این یعنی هزینه‌های مستقیم تنها برای این رهگیری‌ها، به رقمی باورنکردنی در حدود ۳.۶ میلیارد دلار رسیده است. این مبلغ می‌توانست صرف بهبود زیرساخت‌های فرسوده آمریکا، کمک به میلیون‌ها فقیر در این کشور یا سرمایه‌گذاری در آموزش و بهداشت شود، اما به جای آن، در دریا‌های دوردست به هوا پرتاب شده تا منافع یک رژیم اشغالگر حفظ شود. این یک سیاست مالی ورشکسته است که با واقعیت‌های اقتصادی و اجتماعی آمریکا در تضاد کامل قرار دارد.

افسانه پلیس جهانی و واقعیت دخالت‌های بی‌جا

این مصرف بی‌سابقه موشکی، ریشه در یک توهم قدیمی و خطرناک دارد: توهم قدرت نامحدود و نقش "پلیس جهانی". از فروپاشی شوروی، آمریکا خود را در جایگاه رهبر بی‌بدیل جهان قرار داد و مسئولیت حل‌وفصل تمام درگیری‌ها را به عهده گرفت. این رویکرد، در عمل به دخالت‌های بی‌پایان و بی‌حاصل در اقصی نقاط جهان منجر شد. از افغانستان و عراق گرفته تا لیبی و یمن، آمریکا میلیون‌ها نفر را قربانی سیاست‌های مداخله‌جویانه و بی‌فایده خود کرده است.

جنایت‌های بی‌حدوحصر رژیم صهیونیستی در غزه، نمونه بارز این سیاست کور است. به جای آنکه آمریکا با فشار بر این رژیم مانع از ارتکاب جنایت علیه بشریت شود، خود مستقیماً وارد کارزار شده و با موشک‌های گران‌قیمت، از اقدامات نظامی آن پشتیبانی کرده است. این حمایت بی‌قیدوشرط، نه تنها به امنیت منطقه کمک نکرده، بلکه آمریکا را در یک جنگ نیابتی پرهزینه با گروه‌های مقاومت درگیر کرده و تصویر آن را به عنوان یک قدرت صلح‌طلب به طور کامل از بین برده است.

دخالت آمریکا در یمن نیز نمونه دیگری از همین سیاست است. آمریکا به جای آنکه به بحران انسانی در یمن و خواسته‌های مردم این کشور توجه کند، در یک نبرد بی‌معنا برای حفظ خطوط کشتیرانی وارد شده است. این اقدام نه تنها هیچ دستاورد استراتژیکی برای آمریکا ندارد، بلکه منابع نظامی آن را فرسوده کرده و آن را در برابر رقبای اصلی خود، آسیب‌پذیر ساخته است.

سیاست کور و فریبکاری جنگی

هزینه‌های سرسام‌آور این عملیات‌ها، نشان‌دهنده فریبکاری و بی‌مسئولیتی در سیستم تصمیم‌گیری آمریکاست. هر موشکی که شلیک می‌شود، سود کلانی را به جیب شرکت‌های تسلیحاتی مانند لاکهید مارتین و ریتیون می‌ریزد. این همان "مجتمع نظامی-صنعتی" است که آیزنهاور در مورد آن هشدار داده بود. این مجتمع، با تحریک و ادامه جنگ‌ها و بحران‌ها، منافع مالی خود را تأمین می‌کند و سیاستمداران را به سمت تصمیمات ویرانگر سوق می‌دهد.

این سیستم، با نادیده گرفتن تمام هشدار‌های استراتژیک، انبار‌های موشکی آمریکا را در راه اهداف نامشخص و بی‌ارزش خالی می‌کند. این یک توهم است که آمریکا می‌تواند همزمان در چندین جبهه بجنگد، از یک رژیم اشغالگر حمایت کند و در عین حال ذخایر خود را برای یک نبرد بزرگ احتمالی با قدرتی همچون چین حفظ نماید. این سیاست، یک ریسک مرگبار است که کل امنیت ملی آمریکا را در معرض تهدید قرار داده است.

جنگ با چین و فروپاشی نهایی

شاید بزرگ‌ترین انتقاد به سیاست‌های کنونی آمریکا، بی‌توجهی به هشدار‌های جدی درباره یک نبرد بزرگ با چین باشد. کارشناسان نظامی آمریکا بار‌ها هشدار داده‌اند که میزان مصرف موشکی در یک درگیری احتمالی با چین، می‌تواند بیش از ده برابر آنچه در یمن و اسرائیل مشاهده شده است، باشد.

در چنین سناریویی، ذخایر موشکی آمریکا به سرعت تهی خواهد شد و این کشور را در برابر حملات موشکی و دریایی چین کاملاً آسیب‌پذیر خواهد کرد. اینجاست که هزینه‌های ۳.۶ میلیارد دلاری و صد‌ها موشک شلیک‌شده در خلیج عدن، به یک فاجعه استراتژیک تبدیل می‌شوند. آمریکا، در حال حاضر با دست خود، توان دفاعی خود را در برابر دشمن اصلی خود کاهش می‌دهد. این یک خودکشی استراتژیک است که با پوشش فریبنده "حفاظت از امنیت جهانی" انجام می‌شود.

این وضعیت، زنگ خطر را برای تمام جهان به صدا درآورده است. سیاست‌های بی‌ثبات‌ساز آمریکا، نه تنها منجر به افزایش تنش‌ها و بی‌ثباتی در خاورمیانه شده، بلکه با فرسایش توان نظامی خود، تعادل قدرت در سطح جهانی را نیز به خطر انداخته است.

بحران نه در ذخایر، بلکه در استراتژی است

بحران اصلی آمریکا، کمبود موشک نیست؛ بحران اصلی در "استراتژی نابینا" است. این کشور به جای تمرکز بر چالش‌های واقعی خود و مقابله با افول قدرت خود، درگیر جنگ‌های نیابتی و دخالت‌های بیهوده‌ای شده که نتیجه‌ای جز ورشکستگی مالی و فرسایش توان نظامی ندارد. تا زمانی که این سیاست مداخله‌گرایانه و حمایت بی‌قیدوشرط از رژیم اشغالگر ادامه داشته باشد، آمریکا همچنان در مسیر خطرناکی به سوی انزوای بیشتر، کاهش نفوذ و در نهایت، فروپاشی استراتژیک پیش خواهد رفت.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار