
باشگاه خبرنگاران جوان - بعداز آنکه مصدق نفت ایران را ملی اعلام کرد و دست انگلیس از نفت ایران کوتاه شد، قدرت مصدق در ایران افزایش یافت و محمدرضا پهلوی عملاً به حاشیه رفت؛ کار به جایی رسید که شاهِ جوان از ایران گریخت و حکومت پهلوی نیز در آستانۀ سقوط قرار گرفت.
اما با طراحی انگلیس و اجرای آمریکاییها، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ صورت گرفت و دولت مصدق سقوط کرد. محمدرضا پهلوی نیز به ایران بازگشت و دوباره به تخت سلطنت تکیه زد. اما انگیزه آمریکا و انگلیس برای انجام کودتا علیه مصدق و بازگرداندن محمدرضا پهلوی به قدرت، چه بود؟
ماجرا از این قرار است که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دولت محمد مصدق ـ که یکی از بزرگترین رویدادهای سیاسی تاریخ معاصر ایران بود ـ روابط ایران و آمریکا وارد مرحله جدیدی شد. در پی این کودتا، یک قرارداد نفتی بین ایران و شرکتهای نفتی آمریکایی منعقد شد که به موجب آن، آمریکا سهم قابل توجهی از بهرهبرداری و فروش نفت ایران به دست آورد. این قرارداد عملاً جایگزین قراردادهای قبلی شد و نفوذ شرکتهای غربی بهویژه آمریکاییها را در صنعت نفت ایران افزایش داد و دست آمریکا را برای غارت نفت ایران باز گذاشت.
این قرارداد باعث شد تا کنترل منابع نفتی ایران به شکلی گستردهتر در اختیار شرکتهای خارجی قرار بگیرد و تأثیر عمیقی بر اقتصاد و سیاست ایران در دهههای بعدی داشته باشد. درواقع میتوان گفت که این توافق به نوعی تداوم سلطه خارجی بر منابع حیاتی کشور بود.
به عبارتی، سودی که بیگانگان از نفت ایران عایدشان میشد، بسیار چشمگیر و در مقایسه با دیگر کشورهای منطقه قابل ملاحظه بوده است.
جان فوران، استاد جامعهشناسی در دانشگاه سانتا باربارا کالیفرنیا، در کتاب «مقاومت شکننده» مینویسد: «ایران به تنهایی بیش از تمامی کشورهای عربی نفت تولید میکرد...، اما در ازای هر بشکه نفت ۴۲ گالنی، تنها ۸ سنت دریافت میکرد؛ در همان زمان، بحرین به ازای بشکهای ۳۵ سنت، عربستان سعودی بشکهای ۵۶ سنت و عراق بشکهای ۶۰ سنت، حق امتیاز میگرفتند». (جان فوران، تاریخ تحولات اجتماعی ایران، صفحه ۴۲۶.)
البته اینکه انگلیس و آمریکا با انجام کودتا و با استفاده ابزاری از پهلوی، از نفت ایران بهره بردهاند، سابقهدار بوده است. درواقع، مشابه همین موضوع در دوره رضاخان نیز رخ داده است.
در سال ۱۳۱۲ شمسی، از آنجا که مدتی بود پرداخت سهم ایران از صدور نفت توسط شرکت نفت ایران و انگلیس با تأخیر صورت میگرفت و در مواقعی نیز سهم واقعی ایران پرداخت نمیشد، رضاشاه دستور داد که در این مورد با شرکت نفت مذاکراتی صورت بگیرد. امتیازنامه دارسی مبنای مذاکرات طرفین بود. طولانیشدن مذاکرات و به بنبست رسیدن آن از یکسو و نارضایتی انگلیسیها از سوی دیگر باعث شد که رضاشاه در اقدامی از پیش طراحی شده، پرونده مذاکرات و امتیازنامه دارسی را به داخل بخاری بیندازد و بسوزاند. تلاش برای انعقاد قراردادی دیگر به انعقاد قرارداد جدیدی منجر شد که بر اساس آن ۳۰ سال دیگر بر زمان پیشبینی شده در قرارداد دارسی در جهت غارت نفت ایران افزودند.
سایر شرایط قرارداد نیز به نفع انگلیسیها تنظیم شد و به تأیید رضاشاه رسید. این اقدام به قدری با منافع ملی کشور تضاد داشت که یکی از عاملین قرارداد به نام تقیزاده بعدها برای تبرئه خود، اعلام کرد که ما «آلت فعل» بودیم و کاری از دستمان برنمیآمد. (منبع: تاریخ تحولات سیاسی ایران، صفحه ۴۹۸ و ۴۹۹.)
همچنین، «آرتور چستر میلسپو»، مشاور اسبق دفتر تجارت خارجی وزارت امور خارجه ایالات متحده که برای سازماندهی مجدد وزارت دارایی ایران استخدام شد، در کتاب «آمریکاییها در ایران» مینویسد: «او [رضاشاه]که گزینهٔ خوبی برای تأمین منافع انگلیسیها در کشور بود، با حمایت آنها به پادشاهی ایران گمارده شد. او بارها سرسپردگیاش را به دولتهای بیگانه نشان داد و از قبل آن، منفعتهای زیادی به جیب زد. مثلاً قرارداد نفتی ۱۹۳۳ را که به مراتب بدتر از قرارداد دارسی قاجارها بود، با انگلیسیها امضاء کرد؛ اما این خوشخدمتی و امید بستن به بیگانه، نتیجهای جز تحقیر شدن خودش نداشت». (آرتور میلسپو، آمریکاییها در ایران، صفحه ۳۸ و ۳۹.)
منبع: فارس