
باشگاه خبرنگاران جوان، سمیه خلیلی - در تاریخ سیاسی آمریکا، تغییر نامها و واژهها همیشه ابزاری برای پنهان کردن واقعیتها بوده است. در سال ۱۹۴۷، زمانی که «وزارت جنگ» رسماً به «وزارت دفاع» تغییر نام داد، بسیاری از تحلیلگران تأکید کردند که این تغییر نه به معنای تغییر عملکرد، بلکه صرفاً برای پوشاندن ماهیت واقعی سیاستهای واشنگتن است. واقعیت این بود که آمریکا پس از جنگ جهانی دوم، وارد دورهای از مداخلات گسترده در سراسر جهان شد؛ از کره و ویتنام گرفته تا آمریکای لاتین و خاورمیانه. نام تازه قرار بود چهرهای «صلحطلب» به سیاستی ببخشد که در عمل بر جنگ و تجاوز بنا شده بود.
با گذشت دههها، این وارونگی واژهها همچنان ادامه دارد. اما دوران ترامپ بیش از هر زمان دیگری نشان داد که پنتاگون، نه نهادی برای دفاع، بلکه ماشینی برای تولید جنگ و بحران است. سیاستهای او، از خاورمیانه تا آمریکای لاتین و حتی اروپا، ثابت کرد که شعارهای انتخاباتیاش در مورد پایان دادن به جنگها چیزی جز سرابی برای جذب رأی مردم خسته از جنگ نبود.
ترامپ در سال ۲۰۱۶ با شعار «اول آمریکا» و وعده پایان دادن به «جنگهای بیپایان» وارد کاخ سفید شد. میلیونها آمریکایی امیدوار بودند که رئیسجمهوری که از نظامیان و ژنرالها فاصله میگیرد و منافع داخلی را برتر از جنگهای خارجی میداند، بتواند آمریکا را از مسیر پرهزینه و خونین دهههای گذشته دور کند. اما نتیجه برعکس شد. او نهتنها هیچ جنگی را پایان نداد، بلکه زمینهساز درگیریهای تازهای شد و با تصمیمات شتابزده و غیرمسئولانه، جهان را بیش از پیش به سمت آشوب سوق داد.
ترامپ و شعلهور کردن خاورمیانه
خاورمیانه از همان ابتدای ریاست جمهوری ترامپ به مرکز سیاستهای تهاجمی او تبدیل شد. خروج یکجانبه از توافق هستهای ایران در سال ۲۰۱۸، نقطه عطفی بود که فضای دیپلماسی را از بین برد و منطقه را درگیر تنشهای بیسابقه کرد. توافقی که میتوانست امنیت نسبی ایجاد کند، با تصمیم ترامپ عملاً نابود شد و تحریمهای فلجکنندهای علیه ایران اعمال گردید. این سیاست موسوم به «فشار حداکثری» نهتنها به تغییر رفتار تهران منجر نشد، بلکه منطقه را به سوی درگیری بیشتر سوق داد.
ترور سردار قاسم سلیمانی در ژانویه ۲۰۲۰ اوج سیاستهای جنگطلبانه ترامپ بود. اقدامی که جهان را در آستانه جنگی تمامعیار میان ایران و آمریکا قرار داد و پیام روشنی به جهان داد: آمریکا آماده است حتی پرخطرترین اقدامات را انجام دهد، بدون آنکه به پیامدهای آن فکر کند. چنین اقدامی هیچ شباهتی به سیاست دفاعی نداشت و بیشتر یادآور عملیاتهای جنگافروزانهای بود که یک وزارت جنگ دنبال میکند.
در یمن نیز ترامپ مسیر دیگری جز شعلهور کردن جنگ در پیش نگرفت. او قراردادهای تسلیحاتی میلیاردی با عربستان سعودی امضا کرد؛ قراردادهایی که بهطور مستقیم به بمباران مناطق غیرنظامی و کشتار هزاران کودک و زن یمنی منجر شد. در حالی که افکار عمومی جهان خواستار پایان این جنگ بود، ترامپ با استدلال منافع اقتصادی صنایع اسلحهسازی، نهتنها حمایتش را از جنگ متوقف نکرد، بلکه آن را تشدید کرد.
موضوع فلسطین نیز نشان داد که شعارهای ترامپ در عمل به معنای حمایت بیقیدوشرط از اسرائیل است. انتقال سفارت آمریکا به قدس، بهرسمیت شناختن اشغال بلندیهای جولان و معرفی «معامله قرن» همگی به معنای بیاعتنایی کامل به حقوق فلسطینیان بود. طرحی که ترامپ آن را «معامله صلح» مینامید، در حقیقت تثبیت سیاست جنگ و اشغالگری اسرائیل بود. در نتیجه، خشونتها در کرانه باختری و غزه افزایش یافت و امید به هرگونه روند صلح واقعی از بین رفت.
آمریکای لاتین و بازگشت سیاست جنگی مونرو
ترامپ نهتنها خاورمیانه را بیثباتتر کرد، بلکه سیاستهای جنگطلبانه خود را به آمریکای لاتین نیز گسترش داد. منطقهای که از قرن نوزدهم بهعنوان «حیاط خلوت آمریکا» شناخته میشود، دوباره صحنه مداخلات مستقیم واشنگتن شد. ونزوئلا نمونه بارز این سیاست بود. دولت ترامپ با تحریمهای سنگین اقتصادی تلاش کرد دولت نیکلاس مادورو را سرنگون کند. اما وقتی این فشارها نتیجه نداد، پا را فراتر گذاشت و ناوهای جنگی به سواحل ونزوئلا اعزام کرد.
بهانه رسمی این اقدام، مبارزه با قاچاق مواد مخدر بود. اما شواهد و حتی گزارشهای برخی نهادهای آمریکایی نشان داد که نقش ونزوئلا در قاچاق مواد مخدر به مراتب کمتر از کشورهای همسایهای، چون کلمبیا و مکزیک است. در واقع، این اقدام پوششی برای آمادهسازی افکار عمومی جهت یک حمله احتمالی بود. تهدید به حمله نظامی یا دستگیری مادورو نهتنها ونزوئلا، بلکه کل منطقه را در آستانه بحران امنیتی قرار داد.
این همان سیاستی است که روزگاری وزارت جنگ آمریکا دنبال میکرد؛ مداخله مستقیم، بیثباتسازی کشورها و تلاش برای تحمیل رهبران دستنشانده. تحریمها نیز نتیجهای جز فقر گسترده، مهاجرت میلیونی و فروپاشی اجتماعی در ونزوئلا نداشتند. مردمی که شعارهای ترامپ را شاید در ابتدا نشانهای از کاهش دخالت خارجی میدانستند، خیلی زود فهمیدند که «اول آمریکا» به معنای «ویرانی برای دیگران» است.
پنتاگون؛ ماشین جنگی در خدمت صنایع تسلیحاتی
اگر کارنامه ترامپ را از زاویه هزینههای نظامی بررسی کنیم، تصویری روشنتر از ماهیت واقعی پنتاگون به دست میآید. در سالهای ریاستجمهوری او، بودجه نظامی آمریکا به رکوردهای تاریخی رسید؛ بیش از ۷۰۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۹. این رقم نه برای دفاع از مرزهای آمریکا، بلکه برای گسترش پایگاههای نظامی، اعزام ناوها، استفاده از پهپادها در یمن، سومالی و افغانستان و فروش سلاح به متحدان صرف شد.
ترامپ همواره مدعی بود که میخواهد منابع مالی را صرف مردم آمریکا کند، اما در عمل بخشهای آموزشی، بهداشتی و اجتماعی با کاهش بودجه مواجه شدند، در حالی که صنایع اسلحهسازی مانند لاکهید مارتین و ریتیون سودهای بیسابقهای به دست آوردند. سهام این شرکتها در دوران ترامپ رشد چشمگیری داشت، چراکه قراردادهای تسلیحاتی با کشورهای عربی و فشار بر اروپا برای افزایش خرید تجهیزات نظامی، بازار پرسودی برایشان فراهم کرده بود.
واقعیت این است که پنتاگون در دوران ترامپ بیش از هر زمان دیگری شبیه به همان «وزارت جنگ» قدیمی عمل کرد. در حالی که نام «دفاع» میتوانست توجیهی برای مردم باشد، عملکرد نشان میداد که هدف اصلی، نه دفاع، بلکه گسترش جنگ و افزایش سود صنایع نظامی است.
میراث جنگی ترامپ
میراث ترامپ برای جهان، چیزی جز بیثباتی و جنگ نبود. او با شعار صلح و پایان دادن به جنگهای بیپایان وارد کاخ سفید شد، اما در عمل در خاورمیانه شعلههای جدیدی روشن کرد، در آمریکای لاتین سایه تهدید نظامی را گسترد و در اروپا با سیاستهای فشار، مسابقه تسلیحاتی تازهای به راه انداخت. سیاستهای او نشان داد که در ایالات متحده، واژه «دفاع» مدتهاست که معنای واقعی خود را از دست داده و پنتاگون همان وزارت جنگی است که تنها وظیفهاش گسترش درگیریها و تأمین منافع صنایع تسلیحاتی است.
تغییر نام رسمی این وزارتخانه شاید اقدامی نمادین به نظر برسد، اما میتواند چهره واقعی سیاستهای آمریکا را آشکارتر کند. چهرهای که در دوران ترامپ بیش از همیشه جنگطلبانه، مداخلهگر و بیاعتنا به صلح جهانی بود. او با وعده صلح رأی گرفت، اما در تاریخ با میراث جنگ شناخته خواهد شد.
برد برد است
و اقتصاد افتضاح امریکا را با جنگ و فتنه و دسیسه و اتش
بیار معرکه سروسامان دهد
حالا به هر قیمتی
حتی کشته شدن میلیون نفر ..باید ملت ها هوشیار باشند
خودش کرد
بعنوان یک متعرض ظاهر شد .شعارهای عامیانه گول زن
خیلی ها بدین طریق بقدرت میرسند و وقتی
بقدرت رسیدند .همه چیز گل و بلبل میشه و
اصلا دوست ندارند .صدای متعرضی را بشنوند
و برای هر مشکلی .صدها بهانه میاورند و گوش شنوا ندارند
پیچاره مردم که گول گرگ ها در لباس میش را میخورند
یک شیطان که تمام عمرش دورغ .شایعه و تهمت زده
یک شبه فرشته شود
همه امریکایی ها را گول زد .مخصوصا ایلان ماسک که 350 میلیون او باعث شد .بقدرت برسد