
باشگاه خبرنگاران جوان؛ مهسا حنیفه - شهید سیدحسن نصرالله، ملقب به «سید مقاومت»، روحانی و سیاستمداری بود که با رهبری حزبالله لبنان، نهتنها سرنوشت این کشور، بلکه معادلات منطقه را بازنویسی کرد. شهادتش در ۶ مهر ۱۴۰۳ در پی بمباران ضاحیه بیروت توسط رژیم صهیونیستی، غمی جانکاه در دل میلیونها انسان آزاده کاشت، اما میراث او، چون نغمهای حماسی در قلب امت طنینانداز شد. این یادداشت، روایتی است از زندگی مردی که با ایمان، شجاعت و عشق بیحد به عدالت، به اسطورهای جاودان بدل شد و راهی را روشن کرد که تا ابد ادامه خواهد داشت.
در محلهای فقیرنشین در شرق بیروت، در ۳۱ آگوست ۱۹۶۰، کودکی با چشمان نافذ و قلبی پر از آرزو متولد شد. سیدحسن نصرالله، فرزند ارشد خانوادهای بود که از روستای بازوریه در جنوب لبنان به بیروت کوچ کرده بودند. پدرش، سید عبدالکریم، و مادرش، نهدیه صفیالدین، او را در محیطی پر از مهر و سختی پرورش دادند. در کوچههای خاکی بازوریه، جایی که با برادرانش در مغازه بقالی پدر کار میکرد، شاید کسی گمان نمیکرد این نوجوان روزی نامی شود که لرزه بر اندام دشمنان میاندازد. اما قلب او از کودکی به روحانیت و عدالتخواهی گره خورده بود. در ۱۵ سالگی، با تشویق یکی از علمای صور، راهی حوزه علمیه نجف شد و زیر نظر بزرگانی، چون آیتالله صدر و سیدعباس موسوی، علوم دینی را آموخت. فشارهای حزب بعث عراق او را به لبنان بازگرداند، اما عزمش در بعلبک، در مدرسه امام منتظر، شکوفا شد. او نهتنها درس خواند، بلکه به تدریس پرداخت و همزمان آموزشهای نظامی و چریکی را پشت سر گذاشت. این مسیر، مردی را ساخت که با ترکیب ایمان و شجاعت، تاریخ را تغییر داد.
سال ۲۰۰۰، وقتی نیروهای رژیم صهیونیستی پس از ۲۲ سال اشغال از جنوب لبنان عقبنشینی کردند، نام شهید نصرالله بهعنوان معمار این پیروزی درخشید. او که در ۳۲ سالگی، پس از شهادت سید عباس موسوی در ۱۶ فوریه ۱۹۹۲، سکان رهبری حزبالله را به دست گرفته بود، با استراتژی هوشمندانه و ایمانی راسخ، خاک لبنان را آزاد کرد. این پیروزی، نهتنها لبنانیها، بلکه میلیونها نفر در جهان اسلام را به وجد آورد. اشک شوق مردم، گواه عمق این دستاورد بود.
در سال ۲۰۰۴، نصرالله با مذاکراتی هوشمندانه، اسیران لبنانی و اجساد شهدای مقاومت را از چنگ دشمن بازستاند؛ لحظهای که قلبها را تسخیر کرد. این موفقیتها، او را به «محبوبترین و قدرتمندترین رهبر جهان عرب» بدل کرد، مردی که با سخنرانیهای حماسی و لبخند آرامشبخش، امید را در دلها کاشت.
تابستان ۲۰۰۶، رژیم صهیونیستی با تمام توان به لبنان یورش برد، با این گمان که حزبالله را نابود خواهد کرد. اما شهید نصرالله، با مدیریت بینظیر و سخنرانیهایی که از طریق ویدئوکنفرانس پخش میشد، نهتنها مقاومت کرد، بلکه پیروزی را به مردمش هدیه داد. او زیر بمبارانها، با کلامی نافذ و قلبی پر از ایمان، به مردم اطمینان داد که «ما پیروزیم». این جنگ، حزبالله را به قدرتی منطقهای تبدیل کرد که حتی دشمنان را به شگفتی واداشت. شهید نصرالله برای لبنانیها پدری بود که در تاریکترین لحظات، مشعل امید را برافروخت. حتی غیرشیعیان لبنان نیز به او احترام میگذاشتند، چرا که او برای همه لبنان میجنگید.
سیدحسن نصرالله، تنها یک رهبر لبنانی نبود؛ او صدای مظلومان منطقه بود. رابطهاش با ایران، که از دیدار با امام خمینی در سال ۱۳۶۰ آغاز شد، نهتنها سیاسی، بلکه عمیقاً اعتقادی بود. او بارها با رهبران ایران، از جمله آیتالله خامنهای، دیدار کرد و ایران را «دوست و حامی» حزبالله میدانست. در سال ۱۴۰۳، وقتی رژیم صهیونیستی به کنسولگری ایران در دمشق حمله کرد، شهید نصرالله با قاطعیت از حق ایران برای پاسخگویی دفاع کرد. این ایستادگی، او را به نمادی از وحدت در محور مقاومت تبدیل کرد. او افتخار میکرد که در کنار ایران، برای عدالت میجنگد، و این پیوند را با تمام وجود پاس میداشت.
نصرالله با درک اهمیت اتحاد، روابطی عمیق با گروههای مقاومت فلسطینی مانند حماس و جهاد اسلامی و همچنین گروههایی در یمن، عراق و سوریه برقرار کرد. پس از عملیات طوفان الاقصی، او جبههای در جنوب لبنان گشود تا از مقاومت فلسطین حمایت کند. این جبهه، که تا پایان جنگ غزه ادامه یافت، نشان داد که مقاومت برای او مرزی نمیشناسد.
همکاریاش با جنبش امل لبنان و گروههای مقاومت عراقی و یمنی، شبکهای از وحدت را شکل داد که توازن قوا را در برابر هژمونی دشمنان تغییر داد. او با سخنرانیهایش که به دلیل تهدیدات امنیتی به صورت ویدئویی پخش میشد، پیام مقاومت را به میلیونها نفر رساند و قلبها را به هم پیوند داد.
ششم مهر ۱۴۰۳، ضاحیه بیروت زیر بمباران وحشیانه رژیم صهیونیستی لرزید. هشتاد و پنج بمب سنگرشکن، که نقض آشکار قوانین بینالمللی بود، جسم شهید نصرالله را از ما گرفت، اما روحش را جاودانه کرد. شهادتش که به دلیل شوک ناشی از انفجار یا استنشاق گازهای سمی رخ داد، غمی عظیم در دل امت کاشت. اما مراسم تشییعش در ۵ اسفند ۱۴۰۳، با حضور میلیونها نفر از ۷۹ کشور، از نخستوزیر لبنان تا نمایندگان فلسطین، یمن، عراق و نیجریه، به بزرگترین تشییع تاریخ لبنان بدل شد. این مراسم، که در براجنه ضاحیه برگزار شد، نهتنها ادای احترام به یک رهبر، بلکه عهدی دوباره با راه مقاومت بود. حضور مقامات و مردم از سراسر جهان، نشان داد که شهید نصرالله متعلق به یک ملت نبود؛ او متعلق به تمام آزادگان بود.
شهید نصرالله رفت، اما راهش زنده است. او که در ۱۹۷۸ با فاطمه یاسین ازدواج کرد و سه پسر و یک دختر داشت، درد شهادت را با از دست دادن پسرش محمدهادی در ۱۹۹۷ تجربه کرده بود. اما هرگز خم به ابرو نیاورد و گفت: «ما برای شهادت آمادهایم.» این باور، در هر سخنرانیاش، در هر «لبیک یا حسین» اش، طنینانداز بود. امروز، در سایه تهدیدات مداوم و پیچیدگیهای منطقه، حزبالله و محور مقاومت همچنان ایستادهاند. او به ما آموخت که مقاومت، نهتنها با سلاح، بلکه با ایمان، صداقت و اتحاد پیروز میشود.
سید مقاومت نشان داد که حتی در تاریکترین لحظات، میتوان با نور امید، راه را روشن کرد. آینده شاید پر از چالش باشد، اما روح او که در قلب جوانان لبنان و منطقه جاری است، هرگز خاموش نخواهد شد.
شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا صلوات ?
لبیک یا خامنه ای ?
ایشان در قلب مسلمان .مسبحی و حتی یهودی نه صهیونیست جا دارند
روح بزرگ ایشان قرین نعمت
میکشد درکام فرعون زمان
ظن من بر این نیست که مجالی برای خنده باشد.