سلام من ۱۶سالمه ۲ پیش ماشین بهم زد من برادر بودم برادرم فوت کرد پای من هم شکست عاشق فوتبال بودم ولی هنوز پام خوب نشود افسردگی گرفتم ۸ماهی میشه به خاطر بردارم به خاطر پام فکر میکنم که پام خوب نمیشه به خاطر رفیق که وقتی که پام خوب بود خیلی به خاطر که فوتبالم خوب بود همه میامدن پیشم الان که نمیتونم بازی کنم هیچکس نمیاد پیشم تازه به خاطر پام وقتی که یک گوشه می ایستم مسخره میکنن میگن مترسک من که افسردگی دارم خیلی ناراحت پناه به خدا می یارم فکر میکنم این دنیا برام همش ناراحتی هست ان شاالله خدا برای من خانواده تو ای اون دنیا بهشت نصیب مان بگردان
من ۱۵ سالمه و تقریبا چند ماهه ک فهمیدم افسردگی دارم و رفته رفته بدترم میشه، تو درسام دارم افت میکنم و نسبت ب همه چی بی تفاوت شدم . اصن انرژی ندارم برای انجام کارا حتی کارایی کقبلا خودم خوشم میومد ازشون. تنها چیزی ک آرومم میکنه موزیکه ، بعضی روزا حتی شیش هفت ساعت کامل هدفون تو گوشمه و انگار بش معتاد شدم . مامان بابام این تغییرای اخیر منو فهمیدن ولی نمیتونن بهم کمکی کنن ، هیش وق درکم نکردن. الان ب نظرتون چ دارویی مصرف کنم ک از اینی ک هس بدتر نشع ؟
سلام خشته نباشید
من یکی از دوستانم دچار افسردگی شده و تحت درمان هست..من میخوام ک بهش کمک کنم_راجب به این بیماری تحقیق زیاد کردم اطلاعاتشو بالا بردم ک راجب بهش بدونه و پنهانش نکنه و باهاش حرف زدم ک تنها نیستی من پیشتم اما خب با اینک خیلی دوسم داره و میدونم ک داره با حرفاش و کاراش اذیتم میکنه و حال روحی خوبی نداره و بیشتر دوست داره ک تنها باشه...منم وقتی میبینم حال خوشی نداره تنهاش میذارم ولی خیلی کم بیشتر میخندونمش تا از اون حالت در بیاد ولی بازم کمه
با اینک تحت درمان هستش اما دوس دارم خودم بیشتر بهش کمک کنم اگ میشه یه راهنمایی بکنید ک من چیکار کنم از اون لاک تنهایی بودن در بیاد؟!
سلام من پسر ۱۲ ساله ۱۲ ساله که پدر مادرم با هم دعوا میکنن هر روز الان ۱ ساله که خونه ی پدرجونم زندگی میکنیم با بابام اصلا بیرون نمیرم اصلا حرف نمیزنم لطفا کمک کنید
سلام من زنی سی وپنج ساله هستم وخیلی وقته درحدودهفده سال افسردگی دارم من قبلا نمیدونستم افسردهام الان پنج ساله که فهمیدم قبلا نادارو بهم جواب میداد ولی الان یه ساله که هیچ دارویی رومن اثرمثبت نمیذاره که هیچ بلکه تمام عوارزشونومیبینم من سیتالوپرام وولبان وکویتیاپین مصرف میکنم به خاطرتنگه نفس واختلال خواب واضطراب اینهاروبهم تجویزکردن حالادستام میلرزه وبیقرارم به نظرتون من بایدچه کارکنم
با سلام و خسته نباشید
ممنونم از نوشته های خوبتون
من بعلت اختلالات پانیک داروی سرترالین رو یک ماهه مصرف می کنم، یک شب که یادم رفته بود قرص را مصرف کنم، فردا با لرزش و بی قراری عجیبی روبرو شدم در حالی که اصلا حواسم نبود که دارو رو یادم رفته. الان که در انتهای طول درمان هستم آیا احتمال داره بعد تمام شدن دارو دچار مشکل بشم
ممنونم
باورش سخته واسم كه همه اين افراد كه حالشون خوب نيست ميانگين سنيشون ٢٥ ساله ، بابا شما جوونيد ، سالم زندگي كنيد ،صبح زود از خواب بيدار شيد ، و طوري فعاليت كنيد كه عرق از سر و روتون شر شر بريزه
بدنتون رو خسته كنيد و شب زود بخوابيد ، شيطان درونتون رو بكشيد ، و قدرت خودتون رو باوركنيد ، يادتون باشه اگه شما ارزش نداشتيد خدا شما رو خلق نميكرد ، شماها بنده ي خدا هستيد و هيچكس در مقامي نيست ك ارزش شمارو زير سوال ببره و خدا هم كه در اين مقام هست هيچوقت اين كارو نميكنه ، چون دوستون داره اونقدري كه اگه بفهميد بند بند وجودتون ازهم جدا ميشه ، (خدا يار و ياورتون )
سلام ۲۱سالمه چند ساله اینطوریم از خودم میترسم دست ب کاری بزنم همش میترسم ب کسی اسیب بزنم ب خاطر همین فکرا دست ب خودکشی زدم من دلم نمخاد به کسی اسیب بزنم تواینترنت سرچ کردم زده بود وسواس فکری خواهش بگین چی بیماری دارم
باسلام. مادر من افسردگی داره،از بس ما رو اذیت میکرد و میکنه که با اینکه تو جامعه آدم به ظاهر موفقی هستم، ولی از کار و زندگی لذت نمی برم،از زندگی زده و متنفرم.نه دوستی و نه تفریحی. خیلی روزها حتی از تو اتاق هم بیرون نمیام.چون همش مادرم غر میزنه.از زمین واسمون گله داره،حتی نمی تونم ناراحتی های جسمانی و روحیم رو ابراز کنم،چون مطمئن هستم که از بس غر خواهد زد و گیر خواهد داد که ..... با اینکه لوسیمی دارم بازم از ترس مادرم نمی تونم بگم.
سلام پسری هستم 25 ساله متاسفنه گذشته ام خیلی تلخ بوده در بچگی جو خانواده زیاد درست نبود ولی خب بهتر شد وقتی رفتم خدمت یواش یواش خلقم تنگ میشد و گریه میکردم گریه ک میگردم حالم بهتر میشد الان حدود 3 الی 4 ماهی هست یه سر گیجه دارم حملات پانیک دارم ضربان قلبم تند میشود حرارت بدنم بالا میرود امیدی به اینده ندارم قفسه سینه و کمرم درد میکند حوصله سر کار رفتن ندارم و دلم میخواد همیشه در خانه بخوابم نزیک به دوماه کامل در خانه میخوابیدم روانپزشک رفتم قرص سیتالوپرام مصرف میکنم بهتر از قبل شده ام اما باز یکی حالت های قبل رو دارم
راه درمان داره؟
من یکی از دوستانم دچار افسردگی شده و تحت درمان هست..من میخوام ک بهش کمک کنم_راجب به این بیماری تحقیق زیاد کردم اطلاعاتشو بالا بردم ک راجب بهش بدونه و پنهانش نکنه و باهاش حرف زدم ک تنها نیستی من پیشتم اما خب با اینک خیلی دوسم داره و میدونم ک داره با حرفاش و کاراش اذیتم میکنه و حال روحی خوبی نداره و بیشتر دوست داره ک تنها باشه...منم وقتی میبینم حال خوشی نداره تنهاش میذارم ولی خیلی کم بیشتر میخندونمش تا از اون حالت در بیاد ولی بازم کمه
با اینک تحت درمان هستش اما دوس دارم خودم بیشتر بهش کمک کنم اگ میشه یه راهنمایی بکنید ک من چیکار کنم از اون لاک تنهایی بودن در بیاد؟!
ممنونم از نوشته های خوبتون
من بعلت اختلالات پانیک داروی سرترالین رو یک ماهه مصرف می کنم، یک شب که یادم رفته بود قرص را مصرف کنم، فردا با لرزش و بی قراری عجیبی روبرو شدم در حالی که اصلا حواسم نبود که دارو رو یادم رفته. الان که در انتهای طول درمان هستم آیا احتمال داره بعد تمام شدن دارو دچار مشکل بشم
ممنونم
نمیدونم چیکار کنم
؟
اگر پیشنهادی به غیر از رفتن به روانشناس دارین بگید.! ممنون
بدنتون رو خسته كنيد و شب زود بخوابيد ، شيطان درونتون رو بكشيد ، و قدرت خودتون رو باوركنيد ، يادتون باشه اگه شما ارزش نداشتيد خدا شما رو خلق نميكرد ، شماها بنده ي خدا هستيد و هيچكس در مقامي نيست ك ارزش شمارو زير سوال ببره و خدا هم كه در اين مقام هست هيچوقت اين كارو نميكنه ، چون دوستون داره اونقدري كه اگه بفهميد بند بند وجودتون ازهم جدا ميشه ، (خدا يار و ياورتون )