نظرات کاربران
انتشار یافته: ۶۰
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۴۲ ۰۵ خرداد ۱۳۹۴
سلام'''توروخدابه سوالم جواب بدید'''یک ماهی میشه توسروگوشم احساس ضربه زدن دارم بیشتروقتهااحساس میکنم توسرم یه چیزی شبیه بادکنک میترکه'''وقتی این موضوع پیش اومدترسیدم وتواین مدت بیخوابم هم کرده'''همش واسه خاطراین حالت گری میکنم ومیترسم'''البته قبل ازاینکه اینجوربشم مدت خیلی زیادی انواعی ازقرص های آنتی بیوتیک خوردوم وترشیجات وقره وقروت مصرف کردم گفتم اینهارومطرح کنم شایددلیلش این باشه توروخدابگیدچی شده چیکارکنم???خیلی حالم بده
Iran (Islamic Republic of)
حسین
۰۰:۱۲ ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
سلام برادرم35 سال سن داردوازلحاظجسمی سالمه چندبارم دکتربردیمش میگن ناراحتی اعصاب داره بامصرف داروبهترشده علایم قبل رونداره یکساله که هرساعت فقط میگه من الان میمیرم تاالان عمرداشتم ولی الان میمیرم خواهش میکنم راهنماییم کنین باتشکر
Iran (Islamic Republic of)
احمد جعفري
۱۱:۵۳ ۱۵ دی ۱۳۹۳
من داروي اعصاب مي خورم ولي بازم حالم بده چه كار كنم؟
United States of America
محسن
۰۲:۳۴ ۰۸ آذر ۱۳۹۳
با سلام بنده 25 سال دارم حدودا از سن 16سالگی علایم ذکر شده افسردگی را دارام اما هیچ وقت به خود کشی فکر نکردم و نمیکنم و بنده تنها مشکلم این که از کوچکترین مشکل ها غول میسازم مثلا با تپش قلب به این فکر میکنم نکنه مشکل قلبی داشته باشه و با این جور مشکل ها و فکر و خیالها خیلی درگیرم به نظر خودم میدونم ک وسواس فکری دارم و چند ماهی هم طبق دستور پزشک قرص سیتاپرام و کلیدوپرامین مصرف کردم ک خوب شدم
ولی قط کردم و علایم بنده دوباره برگشت راه نجات از این بیماری و بدون مصرف کردن دارم ممنون میشم بهم معرفی کنید در آخر امید به زندگیم بسیار بالاست .....در پناه حق
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۰۳ ۰۱ آذر ۱۳۹۳
دختری ۱۴ ساله هستم دوستم با توجه به علایمی که گفتید دچار افیردگی است واقعا داغون شده و من از این وضعیتش نگرانم و میخوام یه کاری برای بهبودیش بکنم حتی اگه یه ذره هم به بهتر شدنش کمک کنه ولی نمی دونم چیکار کنم اگه میشه راهنماییم کنین
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۱۲ ۳۰ تير ۱۳۹۳
با سلام
خانمي٣١ سأله با تحصيلات عاليه وموقعيت اجتماعي خوب هستم
مدت ٣سال به دليل افسردگي شديد تحت درمان بودم كه نتيجه ان بهبودي نسبي بوده اما افسردگي خفيفي در وجودم باقي مانده كه حتي مشاوره ودارو نيز مثمر ثمر نبوده است از شما تقاضاي كمك دارم
Iran (Islamic Republic of)
سینا حبیبی
۱۰:۳۲ ۱۷ تير ۱۳۹۳
تو رو خدا زودتر جواب منو بدین من اصلا وقت ندارم میترسم همین جوری بگذره و مرز دیونگی رم رد کنه تو رو خدا کمک کنید تو رو خدا
Iran (Islamic Republic of)
سینا حبیبی
۰۰:۰۳ ۱۶ تير ۱۳۹۳
سلام من یه پسر 17 ساله هستم و یه دختر تقریبا هم سن خودم تو زندگیم هست که واقعا دوسش دارم حقیقتش این دختر خیلی ناراحته پدرش از وقتی فوت کرده واقعا داغون شده من هر کاری میکنم نمیتونم حالو هواشو عوض کنم حدود 9 ماه میشه که پدرش فوت کرده مشکلم اینه که من واقعا نمیدونم باید چیکار کنم اون با همه بد اخلاقه و با کسی حرف نمیزنه درو وریاش بهم گفتن من تنها کسی هستم که با من حرف میزنه و باهام بد اخلاق نیست رفته پیش روان پزشک بهش دارو داده تا اون جایی که میدونم روان پزشک خوبی نبوده من سعی دارم کاری کنم که کار به دارو نکشه واسه همین تنها امیدمو بستم به شما خواهش میکنم کمکم کنید اون دیگه به زندگی هیچ امیدی نداره فک میکنه آینده براش مرده کسی براش مهم نیست حرفای دلشو فقط به من زده تا الان حتی با خواهر و مادرشم درد و دل هایی که با من میکنه رو فک نمیکنم کرده باشه فکنم اگه بشه من میتونم کمکش کنم تا دیگه افسرده نباشه و دنیا به روش روشن شه اون میگه کسی منو درک نمیکنه اگه بهم کمک کنید کاری کنم با حرف که دیگه ناراحت نباشه بفهمه هست کسایی که دلش بخواد حداقل به امید اونا زندگی کنه یه دنیا ممنون میشم و نمیدونم چه جوری جبران کنم اگه میشه کمکم کنید واقعا مرسی
Iran (Islamic Republic of)
مهدی
۱۹:۵۴ ۰۹ اسفند ۱۳۹۲
سلام . من جوانی 20 ساله هستم و دچار نوعی وسواس هستم که به شدت نسبت به علائم بیماری ها حساسم . مثلا تا علائم دیابت را میخوانم میگردم تا در خودم آنها را پیدا کنم و میگویم نکند من دیابت دارم؟ یا وقتی علائم تومور مغزی را میخوانم با کوچکترین سردرد میگویم نکند تومور دارم یا مثلا با ضعیف شدن چشمم که 2 سال پیش و در آغاز پیش دانشگاهیی پیش آمد و مثل سایر اعضای خانواده عینکی شدم گفتم نکند ام اس دارم . گاهی حتی با خواندن علائم یک بیماری آنقدر به آن فکر می کنم و نگران می شوم تا اینکه کمی آن علائم را در من ظاهر می شود . البته الان کمتر حساسم ولی هنوز به طور کامل این حس از من دور نشده است. لطفا مرا راهنمایی کنید. با تشكر
Iran (Islamic Republic of)
تنها
۱۴:۱۰ ۲۶ دی ۱۳۹۲
sسلام من 21 سالمه مجردم ما یک خانواده ی 6 نفره هستیم اهل جنوب تهران وزن 76 کیلو قد حدودا 170 هستم رفتار من جوریه که بعضی وقت ها شادم انرژی دارم بعضی وقت ها انرژی ندارم بعضی اوقات افکار شیطانی و منفی به ذهنم میاد بعضی وقت ها تو تنهایی یه دفعه میزنم زیر آواز بعضی وقت ها یه فکر هایی تو سرم میاد خیلی فلسفی اند این قدر میرم تو فکر که زمان از دستم میره یه دفعه نگاه میکنم یه ساعتی گذشته فرد متعصب مذهبی نیستم دوست دارم بردار هایم که از خودم کوچکتر هستم رو نصیحت کنم بعضی وقت ها احساس میکنم خیلی میدونم و بعضی وقت ها دقیقا برعکس دو تا دوست صمیمی دارم حالا کسی که یه مدت با منه بهم وابسته میشه چون رک حرف میزنم به کیهان شناسی علاقه دارم یه جمعه حال میکنم برم بیرون هفته ی بعد حال نمیکنم بیرون برم فکر میکنم آخر دنیا شده کلا با تکلیف خودم رو با خودم نمیدونم دانشجویه ترم اول روانشناسی هم هستم بخاطر این رفتارهام که شایدم دم دمی مزاج گفته بشه بهم رفتم رشته روانشناسی
میشه میگید چرا سریع از یه حالتی به یه حالت دیگه تغییر میکنم ؟؟؟
Lithuania
ناشناس
۱۶:۴۳ ۲۱ مرداد ۱۳۹۹
داداش این رفتارا خاص افسرده هاست . سعی کن ورزش کنی و بری پیش یه روانشناس خوب
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۲:۲۹ ۰۳ دی ۱۳۹۲
سلام بنده 32ساله دارای تحصیلات دانشگاهی نسبت به همه چیز باگمان بد نگاه میکنم الان هم که سرکارهستم کارکردن برام سخت شده حوصله کارراندارم هرلحظه احساس می کنم اتفاقات ناگوار روی می دهد مدام دوست دارم شغلم راعوض کنم
۱۲۳۴