
باشگاه خبرنگاران جوان، سمیه خلیلی - انتخابات اخیر انگلیس که به پیروزی گسترده حزب کارگر انجامید، بار دیگر لندن را به مرکز توجه رسانههای جهانی بدل کرد. اما در پس این پیروزی، بحرانی پنهان جریان دارد: حدود نیمی از نمایندگان تازهوارد مجلس عوام فاقد تجربه مدیریتی هستند و ناگهان در موقعیتی قرار گرفتهاند که باید همزمان با پذیرش مسئولیتهای قانونگذاری، تیمهای کاری اداره کنند. این مسئله که پولیتیکو آن را «معضل نمایندگان تازهکار» توصیف کرده، نهتنها چالشهای داخلی پارلمان انگلیس را آشکار میکند، بلکه در سطحی گستردهتر نشانهای از بیثباتی و ناکارآمدی سیاست لندن در عرصه بینالملل است.
بحران تجربه در پارلمان
برخلاف آمریکا که برای نمایندگان تازهوارد آموزشهای مفصل و ساختارمند تدارک دیده، نمایندگان انگلیس پس از اعلام نتایج انتخابات بدون مقدمه باید به وظایف خود بپردازند. آنها بلافاصله با فشارهای شدید استخدام کارکنان، اداره دفاتر حوزه انتخابیه، تعامل با رسانهها و سازگاری با سنتهای قدیمی پارلمان مواجه میشوند. به تعبیر برخی نمایندگان، این «شوک فرهنگی» سبب شده افراد نهتنها از ایفای نقش نمایندگی بازبمانند، بلکه در همان ابتدای مسیر دچار سردرگمی و فرسودگی شوند.
مت بیشاپ و بکی کوپر، از تازهواردهای حزب کارگر، آشکارا از نبود پشتیبانی نهادی و سازوکار راهنما انتقاد کردهاند. این نارضایتیها محدود به افراد نیست، بلکه به ساختاری مربوط میشود که سالهاست پارلمان انگلیس را گرفتار ناکارآمدی کرده است. وقتی نظام سیاسی کشوری که خود را «مهد دموکراسی مدرن» مینامد، حتی برای آموزش ابتدایی نمایندگان منتخب مردم برنامه ندارد، چگونه میتواند در سطح بینالملل مدعی مدیریت بحرانها و ایفای نقش رهبری باشد؟
انگلیس و ناکامیهای بینالمللی
این بحران داخلی آینهای از ناکامیهای خارجی لندن است. همانطور که نمایندگان تازهکار بیتجربه وارد پارلمان میشوند و باید بدون آموزش تصمیمهای بزرگ بگیرند، سیاست خارجی انگلیس نیز سالهاست با تصمیمهای عجولانه، بدون راهبرد روشن و تحت فشار سنتهای پوسیده اتخاذ میشود.
بهعنوان نمونه، در ماجرای جنگ عراق، انگلیس با دنبالهروی کورکورانه از آمریکا نهتنها درگیر جنگی بیپایان شد، بلکه میراثی از بیاعتمادی و ناامنی برای مردم خاورمیانه به جا گذاشت. یا در موضوع برگزیت، لندن با تصمیمی شتابزده و بدون محاسبه دقیق، کشور را در بحرانی چندساله فرو برد که هنوز آثار اقتصادی و اجتماعی آن گریبانگیر مردم است. این تصمیمات ناپخته تفاوتی با تصمیمگیریهای نسنجیده نمایندگان تازهوارد ندارد: هر دو نشاندهنده یک ساختار بیمار، فاقد برنامهریزی و غرق در توهم گذشته امپراتوری است.
نبود آموزش، نبود راهبرد
نمایندگان تازهکار امروز، در واقع نماد یک سیستم سیاسی هستند که سالها از سرمایهگذاری در تربیت نخبگان و برنامهریزی راهبردی غفلت کرده است. نبود سیستم متمرکز منابع انسانی در پارلمان همانند نبود یک سیاست خارجی مستقل برای انگلیس عمل میکند. همانطور که نمایندگان جوان بدون آموزش رها میشوند، لندن نیز در عرصه جهانی بدون راهبرد مشخص به دنبالهروی از واشنگتن بسنده کرده است.
پولیتیکو گزارش میدهد که برخی نمایندگان برای جبران این خلأ به مؤسسههایی مانند «مؤسسه مدیریت چارتر» مراجعه کردهاند تا مهارتهایی، چون رهبری و مدیریت روابط کاری را بیاموزند. اما این تلاشهای پراکنده شبیه همان اقدامات نمایشی لندن در عرصه بینالملل است؛ از اعزام ناوگان کوچک دریایی به خلیج فارس گرفته تا صدور بیانیههای محکومیت علیه کشورهای مستقل. همه این اقدامات بیشتر جنبه تبلیغاتی دارند تا راهبردی.
پارلمانی بیتجربه، سیاست خارجی بیاعتبار
وقتی در وستمینستر فرهنگ کاری بر پایه سنتهای فرسوده و محدودیتهای بودجهای شکل گرفته، طبیعی است که همان فرهنگ در سیاست خارجی انگلیس نیز بازتولید شود. لندن سالهاست در بحرانهای جهانی از جمله در فلسطین، یمن، افغانستان و اوکراین نقشی منفعل و متناقض ایفا کرده است. در ظاهر با شعار «دفاع از ارزشهای دموکراتیک» وارد صحنه میشود، اما در عمل با قراردادهای تسلیحاتی و حمایت از رژیمهای سرکوبگر، به تشدید خشونت دامن میزند.
بحران نمایندگان تازهکار نشان میدهد که این ناکارآمدی تنها به عرصه بینالملل محدود نیست؛ بلکه ریشه در ساختار داخلی انگلیس دارد. اگر نمایندگان منتخب قادر نباشند حتی دفاتر خود را مدیریت کنند، چگونه میتوان انتظار داشت این کشور بتواند سیاستهای پیچیدهای مانند مدیریت روابط با اروپا پسابرگزیت یا مقابله با چالشهای انرژی جهانی را هدایت کند؟
از امپراتوری تا حاشیهنشینی
بحران کنونی بار دیگر این واقعیت را آشکار میکند که انگلیس دوران امپراتوری و رهبری جهانی خود را پشت سر گذاشته است. امروز لندن نه در عرصه اقتصادی قدرتی تعیینکننده است و نه در عرصه سیاسی نقشی پیشرو دارد. شکست در مدیریت داخلی پارلمان تنها یکی از نشانههای سقوط است.
وقتی نمایندگان تازهوارد با بیتجربگی کامل به میدان میآیند و حتی برای پاسخگویی به مردم حوزه انتخابیه دچار مشکل میشوند، این تصویر به جهان مخابره میشود که نظام سیاسی انگلیس دیگر توان مدیریت ندارد. همانطور که در عرصه جهانی، حضور انگلیس اغلب بیشتر به حاشیهسازی و پیروی از سیاستهای آمریکا محدود میشود تا ارائه راهحلهای مستقل و خلاقانه.
تناقض میان ادعا و واقعیت
انگلیس خود را «صدای عقلانیت و تجربه» در جهان معرفی میکند، اما واقعیت چیز دیگری است. گزارش پولیتیکو از شوک نمایندگان تازهکار پرده برمیدارد و نشان میدهد چطور این کشور در سطح نهادی هم ناتوان از آمادهسازی نیروهای خود است. این تناقض میان ادعا و واقعیت دقیقاً همان چیزی است که در عرصه جهانی نیز مشاهده میشود: ادعای دفاع از حقوق بشر در حالیکه لندن همزمان تسلیحات به رژیمهای متجاوز میفروشد؛ ادعای مبارزه با فساد در حالیکه شبکههای مالی لندن یکی از بزرگترین پناهگاههای سرمایههای مشکوک جهانیاند.
نماد افول
معضل نمایندگان تازهکار در انگلیس تنها یک مشکل اجرایی یا آموزشی نیست، بلکه نشانهای از بحرانی عمیقتر است: بحران ساختاری نظام سیاسی لندن و ناتوانی آن در بازتعریف جایگاه خود در جهان. همانطور که پولیتیکو گزارش داده، فشار بر نمایندگان تازهوارد بدون پشتیبانی نهادی، فرهنگ کاری ناسالم وستمینستر را عیان کرده است. اما این تنها بخشی از ماجراست. در مقیاسی بزرگتر، انگلیس در عرصه جهانی نیز با همین بحران مواجه است: بدون آموزش، بدون راهبرد و گرفتار در توهم گذشته.
امروز لندن نه قادر به هدایت نمایندگان خود است و نه قادر به مدیریت بحرانهای جهانی. همانطور که تازهکارهای بیتجربه نماد سردرگمی داخلیاند، سیاست خارجی انگلیس نیز نماد بیاعتباری بینالمللی است. این تصویر جدیدی نیست، بلکه تکرار یک حقیقت است: پایان دوران انگلیس بهعنوان بازیگر اصلی و آغاز دوران حاشیهنشینی آن در جهان.