
باشگاه خبرنگاران جوان - میرزا آقاخان نوری (ملقب به اعتمادالدوله) یکی از پرچالشترین چهرههای دربار قاجار است: از یکسو بهعنوان بازیگری در پشت پرده برکناری و بهقتل رسیدن امیرکبیر و تسلیم ادعاهای مربوط به هرات متهم شده و در حافظه جمعی «خائن» خوانده شده؛ از سوی دیگر پژوهشگرانی کوشیدهاند او را با اسناد جدید بازخوانی و دفاع کنند و نشان دهند که تصمیمهای او محصول شرایط دشوار سیاسی-دیپلماتیک عصر «بازی بزرگ» بوده است. در این گزارش بدون اینکه قضاوتی صورت بگیرد صرفا دیدگاه های مختلف اعم از مخالفان و موافقان میرزا آقاخان نوری ارائه شده است.
میرزا آقاخان نوری، با نام اصلی میرزا نصرالله، حدود سال ۱۱۸۶ ه.ش (۱۲۲۲ ه.ق/۱۸۰۷ م) در ناحیه نور مازندران زاده شد. او از خاندان «خواجهنوریها» برامد. پدرش، میرزا اسدالله نوری (لشکرنویسباشی)، در مناصب اداری خدمت میکرد و این شبکه خانوادگی گسترده، پایهای برای ورود آقاخان به دنیای سیاست فراهم اورد. این زمینه، او را به عنوان فردی وابسته به دربار معرفی میکند که مهارت در معاملهگری و نفوذ را از کودکی اموخت. در دیدگاه منتقدان، این ریشهها او را به نمادی از «اشرافیت فاسد قاجاری» تبدیل کرده، در حالی که مدافعان ان را عامل هوشمندی دیپلماتیک او میدانند.
زندگی حرفهای آقاخان از مناصب محلی در مازندران آغاز شد. او حدود ۲۰ ساله (۱۲۰۶ ه.ش/۱۸۲۷ م) به عنوان منشی ارتش شروع کرد و در ۱۲۰۸ ه.ش به منصب وزیر لشکر رسید و این روند تا دهه ۱۲۲۰ ه.ش ادامه یافت تا اینکه در ۱۲۲۴ ه.ش به دلیل اتهامات مالی و توطئه تبعید به کاشان شد، اما با کمک بریتانیا در اواخر شهریور ۱۲۲۷ ه.ش (سپتامبر ۱۸۴۸ م) دوباره به قدرت بازگشت. در اسفند ۱۲۲۷ ه.ش معاون امیرکبیر شد و عنوان اعتمادالدوله را گرفت. این صعود سریع، نتیجه مهارت اداری، روابط خانوادگی و فرصتطلبی او بود.
او در دوران محمدشاه قاجار و سپس ناصرالدینشاه پلههای ترقی را بالا رفت و در نهایت، پس از برکناری امیرکبیر در ۲۶ مهر ۱۲۳۰ ه.ش به صدراعظمی رسید. مقامی که تا ۷ شهریور ۱۲۳۷ ه.ش حفظ کرد. این دوره، او را به مهرهای کلیدی در دربار تبدیل کرد، اما منتقدان ان را محصول توطئه علیه نخبگان مصلح میدانند، در حالی که مدافعان، آن را نشانه توانایی او در حفظ تعادل قدرت میشمارند.
قصه امیرکبیر: رقابت، توطئه یا تسلسل تاریخی؟
روایت رایجی که در تاریخ معاصر ایران جاافتاده این است: میرزا تقیخان (امیرکبیر) که در سمت صدراعظمی دست به اصلاحات ساختاری زده بود، دشمنان دربار و حلقه بانفوذی شامل مهدعلیا (ملکه مادر) و گروههایی از درباریان داشت. پس از یک دوره تقابل، امیرکبیر برکنار شد و چند ماه بعد در ۱۹-۲۰ دی ۱۲۳۰ ه.ش در حمام فین کاشان کشته شد. در سنت تاریخنگاری فعلی و در منابعی که قتل امیر را شرح دادهاند، نام میرزا آقاخان نوری بهعنوان یکی از کسانیکه شاه را به شدت علیه امیر سوق داد و در نتیجه ان به قتل امیر انجامید، امده است؛ برخی او را عامل اصلی میدانند.
روایتهای معاصر و تاریخنگاران پسینی نوشتهاند که آقاخان از مخالفان امیر بود، از فرصت نفوذ مهدعلیا بهره جست و پس از برکناری امیر توانست صدراعظمی را بهدست آورد – عاملی که ظن دست داشتن در حذف رقیب را تقویت کرده است.
در عین حال، میرزا آقاخان در بین پژوهشگران مدافعانی هم دارد. پیروز مجتهدزاده و عباس امانت در کتابها و گفتوگوهایی که منتشر کردهاند، کوشیدهاند با بازخوانی اسناد انگلیسی و دیپلماتیک نشان دهند که نقش آقاخان در ماجرا پیچیدهتر از انگ صرف توطئهچینی است و او را تا حدی قربانی «اسطورهسازی قهرمانانه» درباره امیرکبیر معرفی کردهاند؛ به عبارتی، امیر بهصورت قهرمان تاریخنگاری شده و کسانی مانند آقاخان بهعنوان مقصران معرفی شدهاند. پیروز مجتهدزاده اعلام کرده که اسناد جدیدی از آرشیوهای بریتانیا یافته که باید روایت سنتی را تعدیل کند.
شواهد قطعی اثبات بیگناهی میرزا آقاخان در قتل امیرکبیر تا کنون منتشر نشده است؛ در عین حال، تحلیل جدید اسناد میتواند نشان دهد که مسئولیت تصمیمهای کلان دربار (و نقش عوامل متعدد از جمله مهدعلیا و طبیبان خاص و فضاسازیهای سیاسی) تنها به یک فرد کاهشپذیر نیست. برای یک ارزیابی منصفانه باید اسناد انگلیسی، روسی، دفتر خاطرات شاه، و مکاتبات داخلی دربار را کنار هم گذاشت.
سیاست خارجی: هرات، جنگ با بریتانیا و قراردادها
در دوران صدراعظمی (۱۲۳۰-۱۲۳۷ ه.ش)، آقاخان با چالشهای خارجی روبرو بود، به ویژه مسئله هرات شهری مرزی که محور رقابت ایران و بریتانیا در «بازی بزرگ» بود. در مرداد ۱۲۳۵ ه.ش، ایران برای بازپسگیری هرات اقدام کرد، اما منجر به جنگ انگلو-ایرانی (آبان ۱۲۳۵-اسفند ۱۲۳۵ ه.ش) شد. آقاخان با سفیر بریتانیا، چارلز الیسون، مذاکره کرد و در ۱۳ اسفند ۱۲۳۵ ه.ش، معاهده پاریس امضا شد که ایران را وادار به چشمپوشی از ادعاها بر هرات کرد. منتقدان این را «تسلیم» و خیانت میدانند، زیرا پیش از جنگ، در ۱۵ ربیعالثانی ۱۲۶۹ ه.ق، تعهداتی به نماینده انگلیس کلنل جاستین شیل داد که دخالت ایران را محدود میکرد امری که بعدها به عنوان «واگذاری» تعبیر شد. این روایت در منابع ایرانی و پژوهشهای ملیگرایانه بارها بهعنوان نمونهای از سیاست ضعف در برابر قدرتهای غربی بازتاب یافته است.
مدافعان، مانند مجتهدزاده، تأکید میکنند که سیاست آقاخان در مسئله هرات را باید در چارچوب «موازنه قوا» و فشار عملی نظامی بریتانیا و شیوه بازی قدرتهای بزرگ در منطقه تفسیر کرد؛ به عبارت دیگر، برخی تصمیمها با ناگزیر یا واقعبینانه خواندن شرایط خارجی توجیه میشوند و ممکن است از منظر حفظ کلیت کشور تا حدودی منطقی بوده باشد. اسناد دیپلماتیک جدیدی که برای بازخوانی عرضه شدهاند نشان میدهد که تأثیر شخصیت فرستادهها، نوع مذاکرات و فشارهای میدانی بسیار تعیینکننده بودند.
ابراز دیدگاه متناقض درباره میرزا آقاخان به تفاوت دو چشمانداز مربوط است: یک چشمانداز ملیگرایانه و پرشور که وقایع از دسترفتن هرات و بهقتل رسیدن امیرکبیر را بهعنوان خیانت آشکار میخواند؛ و چشمانداز دیگر آکادمیک که تلاش میکند با توجه به منابع دیپلماتیک، کارنامه او را در چارچوب «حکمرانی قاجاری» و محدودیتهای ساختاری دربار و ارتش تحلیل کند. عباس امانت (که مقاله مفصلی درباره اعتمادالدوله در دائرهالمعارف ایرانیکا نوشته) او را نماینده مکتب قدیمی مدیریت دربار قاجار میداند، نه لزوماً عامل تباهی کشور – اما نتیجهگیری امانت هم منصفانه نیست که مسئولیت سیاسی و اخلاقی برخی تصمیمها را کتمان کند.
چرا قضاوتها تا این حد متفاوت است؟
چند عامل مهم باعث شده دیدگاهها درباره میرزا آقاخان نوری متضاد باشد:
حافظه جمعی و قهرمانسازی: امیرکبیر بهعنوان قهرمان اصلاحات جاافتاد و هر مخالف او بهصورت نمادین «خائن» تصویر شد؛ این سازوکار قهرمانسازی، استدلالهای پیچیده را ساده میکند.
ظهور اسناد آرشیوی: پژوهشهای جدید (مثلاً مطالعاتی که مجتهدزاده میگوید از آرشیو بریتانیا بیرون کشیده) دادههای تازهای در اختیار میگذارند که الزام بازخوانی روایتها را ایجاد میکند؛ این موجب میشود برخی محققان قضاوت سنتی را زیر سؤال ببرند.
دیدگاههای ایدئولوژیک: تفسیر نقش آقاخان اغلب به گرایش سیاسی-ایدئولوژیک نویسنده بستگی دارد (ملیگرایی، نقد استعماری، نوستالژی درباری، یا رویکردهای واقعگرایانه بینالمللی).
در مجموع می توان گفت که مبتنی بر شواهد تاریخی در جریان عزل و قتل امیرکبیر حلقه درباری (از جمله مهدعلیا و کسانیکه به قدرت میاندیشیدند) در برکناری و سرنوشت امیر نقش داشتند؛ میرزا آقاخان نوری یکی از این بازیگران مهم بود و نمیتوان نقش او را نادیده گرفت. اما اینکه منحصرا او را خائن بدانیم نیازمند سند قطعیتر است؛ عوامل متعددی در تصمیمگیری دربار دخیل بودند. بدون شک مجموعهای از عوامل در این رخداد موثر بودند و باید نقش هر فرد را جداگانه مورد بررسی قرار دهیم. در عین حال باید پذیرفت که بررسی جایگاه و نقش هر کدام از عوامل رافع مسئولیت میرزا آقاخان نوری نبوده و طبعا او هم به عنوان یکی از عوامل در بروز این اتفاق نقش موثر داشته است.
همچنین درباره سیاست خارجی و مساله خارجی آنچه که مسلم است آقاخان در شرایطی دشوار و در برابر فشار نظامی و دیپلماتیک بریتانیا قرار داشت؛ توافقها و تعهداتی که در پیش از جنگ و در خلال ان بسته شد، به زیان ادعاهای ایران بر هرات تمام شد. آیا این «خیانت» یا «عقلانیت اجبارامیز» بود؟ تحلیل مبتنی بر اسناد نشان میدهد که بخش مهمی از تصمیمات به اجبار واقعیت میدانی و دیپلماسی قدرتهای بزرگ برمیگردد، اما باز هم این حقیقت، موجب تبرئه کامل او نمیشود.
میرزا آقاخان نوری در ۱۹ اسفند ۱۲۴۳ ه.ش (۱۰ مارس ۱۸۶۵ م /۱۲ شوال ۱۲۸۱ ه.ق) در قم درگذشت، احتمالاً به دلیل بیماری طبیعی یا مسمومیت. مرگ او پایان زندگی پرتلاطمی بود که از روستایی در مازندران به اوج قدرت رسید. میراثش دوگانه است: در حافظه جمعی، به عنوان خائن (به دلیل امیرکبیر و هرات) تصویر شده، اما پژوهشهای جدید مانند کارهای امانت و مجتهدزاده، او را دیپلماتی ناگزیر میدانند که در محدودیتهای ساختاری قاجار عمل کرد. عوامل مانند قهرمانسازی تاریخی، اسناد تازه آرشیوی و گرایشهای ایدئولوژیک، این تضادها را توضیح میدهند. در نهایت، آقاخان نمادی از پیچیدگیهای عصر قاجار است.
منبع: دیروزبان
آقا خان نوری اگه با انگلیس جنگ میکرد ایا هرات برای ایران میموند؟ شاید تو یک شکست مجبور بودیم یک ترکمنچای دیگه امضا کنیم کل خراسان از دست بدیم