به گزارش فارن پالیسی، کتاب تازه ولادیسلاو زوبوک نشان می‌دهد که جنگ سرد نه آغاز و نه پایان روشنی داشت و میراث ترس‌ها و رقابت‌های آن همچنان در روابط امروز آمریکا، روسیه و اوکراین ادامه دارد.

باشگاه خبرنگاران جوان؛ حسین مهدی تبار- به گزارش فارن پالیسی، مایکل کیمیج با مرور کتاب تازه ولادیسلاو زوبوک با عنوان «جهانِ جنگ سرد: ۱۹۴۵ تا ۱۹۹۱» استدلال می‌کند که جنگ سرد نه شروع روشنی داشت و نه پایان قطعی؛ روایتی که همزمان تراژیک، کمیک و حماسی بود و اثراتش تا امروز در سیاست جهانی امتداد یافته است. این روایت، جنگ سرد را نه به‌عنوان جدالی صرفاً ایدئولوژیک، بلکه به‌منزله برآیندِ ترس‌های متقابل، سوءبرداشت‌های ساختاری و رقابت‌های قدرت‌محور بازخوانی می‌کند. 

به گزارش فارن پالیسی، زوبوک—تاریخ‌نگار شوروی‌تبار و استاد مدرسه اقتصاد لندن—عامدانه مرکز ثقل داستان را از واشنگتن برمی‌دارد و آمریکا را نه «خیر» و نه «شر»، بلکه قدرتی اغلب سردرگم نشان می‌دهد؛ در مقابل، او شوروی را قدرتی نگران و محکوم به رقابت با رقیبی ثروتمندتر و کارآمدتر تصویر می‌کند؛ رقیبی که مزیت‌های مادی‌اش، ضعف رهبری در مسکو را برجسته‌تر می‌کرد: از ماجراجویی‌های خطرناک خروشف تا رخوت برژنف و رؤیاپردازی‌های ناکارآمد گورباچف. این جابه‌جایی زاویه دید، به گفته منتقد، لایه‌های «تصادف» و «امکان» را به تاریخ برمی‌گرداند و به‌جای کاریکاتورِ «هیولای شوروی»، تصویری سه‌بعدی و پیچیده ارائه می‌دهد. 

در روایت زوبوک—چنان‌که کیمیج در فارن پالیسی خلاصه می‌کند—جنگ سرد محصول ترس‌های جمعی بود؛ با این تفاوت که ترس‌های آمریکا، با وجود مصونیت جغرافیایی و برتری‌های ساختاری، بیش از حد بزرگ‌نمایی شد. همین بزرگ‌نمایی، به‌ویژه در آسیای شرقی، به واکنش‌های افراطی و ورود به منازعات فرساینده‌ای مانند ویتنام انجامید. در اروپا، «نظم یالتا» که بر حوزه‌های نفوذ استوار بود، خیلی زود با آرمان‌گرایی آمریکایی درباره حاکمیت برابر دولت‌ها تصادم پیدا کرد و تنش قاره‌ای را به سطح جهانی «صادر» کرد. به گزارش فارن پالیسی، زوبوک حتی جورج کنان—معمار مهار—را نه پیامبر آینده‌نگر که تحلیلگری با «کاستی‌ها و تناقض‌ها» می‌خواند؛ چون به باور او، تهدید نظامی شوروی برای خاورمیانه و اروپای غربی به همان شدتی نبود که واشنگتن تصویر می‌کرد. 

به گزارش فارن پالیسی، زوبوک ریشه‌ها و فرجام جنگ سرد را به تصمیمات رهبران اروپایی نیز گره می‌زند: از یک‌سو آدولف هیتلر که با کشاندن هم‌زمانِ شوروی و آمریکا به قلب اروپا، زمینه هم‌پیمانیِ ناهمساز و سپس تقابل طولانی را فراهم کرد؛ و از سوی دیگر، ویلی برانت که با «دتانس» در دهه ۱۹۷۰ دروازه‌های سرمایه و فناوری غرب را به روی شوروی گشود—پارادوکسی که به وابستگی اقتصادیِ رقیب به دشمن دامن زد و در عین حال، پایه‌های انرژیِ روسیه امروز را تقویت کرد. 

این قرائت، پایان جنگ سرد را نه پیروزی تمیز آمریکا، بلکه آمیخته‌ای از آشفتگی‌های ژئوپلیتیک می‌بیند. به گزارش فارن پالیسی، واشنگتن اشتباه کرد «بخت» سال ۱۹۹۱ را مهارت راهبردی جا بزند؛ همین توهم، نظامی‌گری افزون و مداخلات پی‌درپی را به دوره پساجنگ سرد منتقل کرد—از «جنگ جهانی علیه ترور» تا هزینه‌های مالی و روانی در داخل آمریکا. در مقابل، چین با تثبیت سیاسیِ پس از ۱۹۸۹ و ادغام لایه‌به‌لایه در سرمایه‌داری جهانی، مسیری را پیمود که شوروی فرسوده فرصتِ رفتن در آن را نیافت. 

کیمیج یادآور می‌شود که خوانشِ تند زوبوک از سیاست خارجی آمریکا، با نقدی کافی بر مسیرِ روسیه پس از فروپاشی همراه نشده است. به گزارش فارن پالیسی، زوبوک گسترش نظم لیبرال و توسعه ناتو را از عوامل رانشِ روسیه به سوی رفتار «یاغی‌گرانه» می‌داند، اما به پیوند تهاجم‌های ۲۰۱۴ و ۲۰۲۲ به اوکراین با الگوهای تصمیم‌گیری درونی کرملین و میراث شوروی کمتر می‌پردازد. نویسنده اشاره می‌کند که هسته‌ای از افسران کاگ‌ب، از جمله ولادیمیر پوتین، با ذهنیتی «جنگ‌سردیِ بی‌پایان» به قدرت رسیدند و فروپاشی را نه فرصتی برای چرخش غرب‌گرا، بلکه فقدان یک امپراتوری تلقی کردند. 

در امتداد همین بحث، به گزارش فارن پالیسی، دو نخ تاریخی از جنگ سرد تا امروزِ اوکراین کشیده می‌شود: نخست، ذهنیت جمع‌جبریِ مسکو نسبت به قدرت غربی که تهدید را اغراق می‌کند و دامنه انتخاب‌ها را محدود؛ دوم، بازتولید منطق «حوزه‌های نفوذ» یالتایی در مقیاسی کوچک‌تر—از بلاروس تا تلاش برای تبدیل اوکراین به سپهر نفوذ روسیه. این‌ها بیش از آنکه صرف واکنش به نظم اروپاییِ پس از دهه ۱۹۹۰ باشد، انتخاب‌های آگاهانه کرملین است. 

کیمیج همچنین به ارجاعات تازه به یالتا در حاشیه دیدار آلاسکای ۱۵ اوتِ پوتین و ترامپ اشاره می‌کند و هشدار می‌دهد که قیاس‌ها شتاب‌زده است: اروپا امروز، اروپا دهه‌های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ نیست؛ این‌بار خود اروپا با اتکا به بازدارندگی و پشتیبانی از اوکراین، در برابر تجدید نفوذ منطقه‌ای مسکو ایستاده است و کی‌یف دیگر «مهره» صفحه‌ای قدیمی تلقی نمی‌شود. به گزارش فارن پالیسی، جهان ما هم «ساخته» جنگ سرد است و هم از آن «عبور کرده»؛ هم‌زمان هم با شبح منازعه شرق-غرب در اروپا زیست می‌کند و هم فضا را برای شکل‌های نوین قدرت و عاملیت جهانی گشوده است. 

 به گزارش فارن پالیسی، «جهانِ جنگ سرد» زوبوک در کنار نقدِ باورهای جاافتاده آمریکایی، به ما یادآور می‌شود که منشأ و فرجامِ آن دوره، بیش از ایدئولوژی، در سیاستِ قدرت ریشه داشت—از هیتلر تا برانت، از یالتا تا گسترش ناتو، و از خوش‌خیالی‌های پساجنگ سرد تا جنگ‌های امروز اروپا. این بازخوانی، هم برای فهمِ تداوم‌های تاریخی در پرونده اوکراین و روسیه راهگشاست و هم برای مهار وسوسه‌های سیاست خارجیِ اغراق‌آمیز در واشنگتن. 

برچسب ها: چین ، جنگ اوکراین ، آمریکا
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار