
باشگاه خبرنگاران جوان- جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل (۱۳-۲۴ ژوئن ۲۰۲۵) فراتر از نبرد نظامی متعارف، نمایشی از جنگهای نوین و چندلایه بود. موساد با راهبرد «کارزار میان جنگها» و بهرهگیری از جنگ ترکیبی شامل عملیات سایبری، خرابکاری زیرساختی، نفوذ شبکهای، جنگ روانی و استفاده از نیروهای نیابتی، بهصورت پنهان و مکمل حملات مستقیم ارتش اسرائیل، ساختار لجستیکی، انسجام تصمیمگیری و روان جامعه ایران را هدف قرار داد. این عملیات نامتقارن، با ایجاد «اختلال سیستماتیک» و بهرهبرداری از آسیبپذیریهای اقتصادی و اجتماعی، بدون نیاز به نبرد مستقیم، فشار مستمری را بر ایران اعمال کرد و الگوی جدیدی از جنگ را به نمایش گذاشت.
بر این اساس موسسه هم اندیشی جهانی راه برتر (کادراس) طی نشستی با عنوان «کارزار میان جنگ ها» به بررسی چکونگی استفاده دستگاههای اطلاعاتی اسرائیل از ابزار نامتقارن در جنگ دوازده روزه علیه ایران پرداخت.
پایان مابام و آغاز دکترین تهاجمی مستقیم اسرائیل علیه ایران
در ابتدای نشست سهیل کثیرینژاد، کارشناس ارشد مسائل اسرائیل، با اشاره به تحولات اخیر در راهبرد نظامی این رژیم اظهار داشت: راهبرد مابام یا «کارزار بین جنگها» پس از عملیات وعده صادق دو، وارد مرحلهای کاملاً متفاوت شده و بهاحتمال زیاد کنار گذاشته شده است. وی این تغییر را نشاندهنده تولد راهبردی جدید دانست که هنوز بهطور کامل تدوین نشده، اما تفاوتهای آشکاری با دورههای پیشین، اعم از دهههای ۷۰، ۸۰، ۹۰ و اوایل دهه کنونی دارد. به گفته این پژوهشگر، فرآیند شکلگیری چنین راهبردهایی زمانبر است و نمیتوان تاریخ مشخصی برای آن تعیین کرد. او افزود که این تحول از آبان ۱۴۰۳، همزمان با صدور دستور محرمانه کابینه سیاسی-امنیتی اسرائیل به آمان برای آغاز حمله به ایران، وارد فاز عملیاتی شد؛ دستوری که عملاً پایان دوره مابام را رقم زد و این رژیم را وارد مرحله جنگ مستقیم با ایران کرد.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: در ایران، تمرکز بیش از حد بر نقش موساد به عنوان بازوی اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، به اشتباه توجه تحلیلگران را از نقش محوری سازمان «آمان» منحرف کرده است. این در حالی است که آمان بهعنوان هدایتکننده اصلی جامعه اطلاعاتی و حتی سطوح سیاسی این رژیم، اهمیت بسیار بیشتری دارد و موساد اغلب تنها مجری عملیاتهای محوله است. به باور او، این تمرکز نادرست تحلیلها را از بعد راهبردی دور میسازد و بر صحت تصمیمگیریها اثر منفی میگذارد. کثیرینژاد یادآور شد که از زمان تشکیل رژیم صهیونیستی، آمان همواره جایگاه برتر را دارا بوده و حتی در جنگ ۱۲ روزه نیز نقش هدایتگر اصلی را ایفا کرده است.
در ادامه، این پژوهشگر با پرداختن به جنگ ۱۲ روزه گفت: این نبرد که ریشههای آن به دههها نفوذ اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در ایران بازمیگردد، از آبان ۱۴۰۳ و با دستور رسمی آمان برای حمله به ایران آغاز شد. به گفته وی، یک تیم ویژه تحت نظارت آمان، شامل کارشناسان نظامی، اطلاعاتی و حتی شهرسازی، به بررسی سناریوهای جنگ پرداخت و در دی ۱۴۰۳، وقوع جنگ با ایران را قطعی دانست. او افزود: ارزیابیها نشان میداد ایران تصمیم دارد به سمت توسعه برنامه هستهای گام بردارد، موضوعی که آمان را از اردیبهشت ۱۴۰۴ بهسوی آمادهسازی عملیاتی کشاند. به گفته وی، یکی از ابزارهای اطلاعاتی پیشرفته که از خرداد همان سال به کار گرفته شد، توانست لحظهبهلحظه ۳۰ مقام ارشد نظامی و دانشمند ایرانی را رصد کند که این موضوع به شهادت ۲۸ نفر از آنان در نخستین روز جنگ انجامید. وی تأکید کرد این ابزار پیچیده مستقیماً تحت کنترل آمان عمل میکرد و بیانگر نقش حیاتی این سازمان در هدایت جنگ بود.
وی افزود: در خلال این جنگ، بر خلاف دوره مابام، رژیم صهیونیستی به جای اتکا به باندهای جرایم سازمانیافته، از افراد عادی آموزشندیده و ابزارهای داخلی ایران مانند ریزپرندهها بهره گرفت تا عملیاتهایی گستردهتر با حجمی ۳۰۰ برابر دورههای قبل اجرا کند. کثیرینژاد این رویکرد را ناشی از دشواری انتقال تجهیزات و خطر بالای کشف آنها دانست. او یادآور شد که رژیم تلاش کرد با حمله به زیرساختهایی نظیر پالایشگاهها و نیروگاهها، نارضایتی عمومی ایجاد کند، اما پاسخ قاطع ایران، از جمله حمله به پالایشگاه حیفا که ۶۰ درصد ظرفیت سوخت این رژیم را نابود کرد، این هدف را ناکام گذاشت. به گفته وی، باندهای جرایم سازمانیافته نیز به دلیل ضربات نیروهای فراجا، بسیج و سپاه نتوانستند موفق عمل کنند.
این کارشناس ارشد در پایان خاطرنشان کرد: رژیم صهیونیستی سرانجام از هدف اولیه براندازی نظام در ایران عقب نشست و در روزهای پایانی جنگ، با حمله به نهادهای امنیتی همچون فراجا و زندان اوین، درصدد تقویت فعالیت باندهای خلافکار برآمد، اما توفیق چندانی نداشت. او پیشبینی کرد که رژیم ممکن است در آینده سرمایهگذاری بیشتری روی این باندها انجام دهد تا دوباره بتواند از این ظرفیت برای فشار داخلی استفاده کند.
جنگ ۱۲ روزه و تغییر معادله اطلاعاتی-نظامی اسرائیل علیه ایران
محمدحسین قربانی زواره، پژوهشگر ارشد جنگهای هیبریدی و شناختی، در ابتدا با اشاره به ماهیت جنگ ۱۲ روزه اظهار داشت: هرچند رژیم صهیونیستی این درگیری را بهعنوان یک اقدام محدود معرفی میکند، در ادبیات رسمی ایران از آن بهعنوان یک جنگ تحمیلی یاد میشود. وی خاطرنشان کرد که نهادهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی در این جنگ از دو روش اصلی برای جمعآوری اطلاعات بهره بردند: منابع انسانی و فناوریهای نوین مانند اوسینت (اطلاعات منبع باز) و اطلاعات سیگنالی. به گفته او، ابزارهای ناهمتراز این رژیم، شامل خرابکاری، ترور، عملیات سایبری، جنگ روانی و استفاده از جرایم سازمانیافته، در طول تاریخ و بهویژه در جریان جنگ ۱۲ روزه به کار گرفته شدهاند. قربانی زواره تأکید کرد که این ابزارها با حمایت مالی و لجستیکی، بهخصوص در سال ۱۴۰۱، برای تضعیف ایران از طریق گروههای مخالف و عملیاتهای پنهان طراحی شدهاند.
وی در ادامه افزود: رژیم صهیونیستی با الگوبرداری از عملیاتهای اطلاعاتی گذشته، از جمله اقدامات دهه ۱۹۹۰ در شاخ آفریقا علیه گروههایی، چون القاعده، در جنگ ۱۲ روزه نیز از فناوریهای پیشرفته مانند پهپادها و ریزپرندهها بهره گرفت و عملیاتهایی شبیه به پرچم دروغین را دنبال کرد. به گفته این پژوهشگر، شبکههای جاسوسی هوشمند و انسانی این رژیم توانستند اطلاعات دقیقی از محل استقرار فرماندهان، دانشمندان و نقاط ضعف دفاعی ایران جمعآوری کنند. این دادهها در خرابکاری تأسیسات هستهای، تخریب سانتریفیوژها و ترور هدفمند نخبگان علمی ایران به کار رفت.
در ادامه قربانی زواره توضیح داد: عملیات روانی گستردهای نیز از سوی رژیم صهیونیستی، از طریق شبکههای اجتماعی و انتشار اطلاعات نادرست، با هدف کاهش تابآوری فردی، گروهی و حاکمیتی و ایجاد بیاعتمادی در جامعه ایران اجرا شد. با این حال، وی تصریح کرد که همبستگی مردم و اقدامات حاکمیت این تلاشها را خنثی کرد. به گفته او، رژیم صهیونیستی برای پیشبرد برنامههای خود از گروههای جرایم سازمانیافته و حتی افراد عادی جهت اجرای عملیاتهای تروریستی و انتقال تجهیزات استفاده کرد؛ این گروهها که با پولشویی و فعالیتهای غیرقانونی حمایت میشدند، نقش جایگزین در این جنگ را ایفا کردند، اما به دلیل ضربات نیروهای امنیتی ایران، اعم از فراجا، بسیج و سپاه، اثربخشی محدودی داشتند.
وی افزود: راهبرد رژیم صهیونیستی، موسوم به «کارزار بین جنگها»، در جریان جنگ ۱۲ روزه به دلیل غلبه بُعد نظامی بر بُعد امنیتی دچار تغییر شد. به گفته این پژوهشگر، رژیم با ایجاد بازدارندگی، تضعیف دشمنان و تقویت متحدان، تلاش داشت محیط امنیتی را به نفع خود شکل دهد. این رویکرد که ریشه در عملیاتی همچون حمله به رآکتور هستهای عراق در سال ۱۹۸۱ (عملیات اپرا) دارد، در جنگ ۱۲ روزه با حملات سایبری به زیرساختهای ایران، از جمله تأسیسات نطنز، و ترور دانشمندان هستهای ادامه پیدا کرد. قربانی زواره خاطرنشان کرد که با وجود این اقدامات، توانمندیهای نظامی و اطلاعاتی ایران، از جمله حمله به پالایشگاه حیفا، ناکارآمدی توان نظامی رژیم را آشکار ساخت.
این پژوهشگر تأکید کرد: رژیم صهیونیستی در جریان جنگ از فناوریهای پیشرفته مانند رباتیک و جنگ سایبری برای اخلال در سامانههای فرماندهی و کنترل ایران بهره برد، اما ایران با تکیه بر توان موشکی، پهپادی و جنگ شبکهای، موفق شد فضای شناختی و حقوقی علیه رژیم ایجاد کند و جلوی براندازی نرم را بگیرد. به گفته وی، جرایم سازمانیافته در این جنگ نقش کلیدی بهعنوان جنگ جایگزین و نه صرفاً نیابتی ایفا کردند.
در پایان قربانی زواره اظهار داشت: رژیم صهیونیستی با تأمین مالی گروههای ضددولتی و هکرهای سازمانیافته، اقداماتی مانند هک بانکهای ایرانی از جمله بانک سپه و بانک پاسارگاد و حملات به زیرساختهای انرژی را دنبال کرد تا بیثباتی و کاهش اعتماد عمومی را رقم بزند، اما ضربات امنیتی ایران بهویژه در روزهای پایانی جنگ این طرحها را محدود ساخت. وی پیشبینی کرد که این رژیم در آینده سرمایهگذاری بیشتری بر چنین گروههایی انجام میدهد. او تأکید کرد ورود به جنگ نسل چهارم با محوریت فناوریهای نوظهور، جنگ شبکهای و عملیات نامتقارن برای مقابله با تهدیدات رژیم صهیونیستی در آینده ضروری خواهد بود.
جنگ ۱۲ روزه و راهبرد ترکیبی اسرائیل علیه ایران
محمد بیات، پژوهشگر ارشد مؤسسه کادراس در ابتدای سخنان خود، اشاره به تحولات راهبردی در قبال ایران طی دو دهه اخیر اظهار داشت: جمهوری اسلامی ایران به دلیل پیشرفتهای مهم در حوزههای هستهای، موشکی، منطقهای و هویتی، بهعنوان تهدیدی بنیادین برای رژیم صهیونیستی تعریف شده است. وی توضیح داد که پس از سقوط صدام در جنگهای خلیج فارس و اشغال عراق در سال ۲۰۰۳، ایران به مانعی جدی برای طرحهای منطقهای این رژیم بهویژه در شرق عربی، شامل شامات، جنوب سوریه و لبنان، بدل شده است.
بیات افزود این رژیم با هدف برهم زدن نظمهای قدیمی منطقهای مانند توافق سایکس-پیکو و پیمان طائف، در پی ایجاد نظمی جدید با حمایت دستگاههای اطلاعاتی و غربی است و در این نظم، ایران بهعنوان دشمن وجودی معرفی میشود. به گفته او، این رویکرد از طریق عملیات در «منطقه خاکستری» شامل ترور، خرابکاری، سرقت اسناد، امنیتیسازی، انزوای بینالمللی ایران و در قالب دکترین «کارزار بین جنگها» یا «ضربه به سر اختاپوس» با استفاده از ابزارهای نامتقارن و بازیگران غیردولتی اجرا میشود.
وی در ادامه به جنگ ۱۲ روزه پرداخت و خاطرنشان کرد: رژیم صهیونیستی در این نبرد از شبکههای جاسوسی انسانی و فناوریهای پیشرفته، از جمله اوسینت، اطلاعات سیگنالی، پهپادها و موشکهای اسپایک، برای جمعآوری اطلاعات و اجرای عملیات بهره برد.
بیات نمونههایی از این اقدامات را ترورهایی مانند شهادت شهید محسن فخریزاده، که با استفاده از سلاحهای پیشرفته قاچاقشده از طریق شبکههای جرایم سازمانیافته و کانالهایی همچون قاچاق و کولهبرها صورت گرفت، و همچنین خرابکاری در تأسیسات هستهای مانند شادآباد، عنوان کرد. به گفته او، رژیم صهیونیستی علاوه بر این، از افراد عادی، اراذل و اوباش، اتباع خارجی بهویژه افغانستانیها و معترضان ناآرامیهای ۱۴۰۱ برای پیشبرد عملیاتهای اطلاعاتی و نظامی استفاده کرده است.
در ادامه بیات تصریح کرد: عملیات روانی علیه ایران نیز همزمان با اقدامات میدانی اجرا شد که شامل استفاده از شبکههای اجتماعی، انتشار اخبار جعلی بود؛ این اقدامات با هدف کاهش تابآوری اجتماعی و ایجاد بیاعتمادی در جامعه ایران دنبال شد. با این حال، او یادآور شد که انسجام مردمی و اقدامات امنیتی نهادهایی مانند فراجا، بسیج و سپاه، دامنه و اثرگذاری این عملیاتها را به میزان قابل توجهی کاهش داد.
وی افزود: راهبرد «جنگ در سایه» که از سوی رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۲ روزه و با تمرکز بر بعد نظامی پیگیری شد، شامل عملیاتهایی مانند «شیر خیزان» و پیوستهایی همچون «عروسی خونین» و «نارنیا» بود که هدف آنها ضربه زدن به سیستمهای پدافندی ایران بود. بیات تصریح کرد که این رژیم با استفاده از گروههای کماندویی آموزشدیده، پهپادها، بمبگذاری و موشکهای اسپایک برای ایجاد اختلال در سامانههای فرماندهی و کنترل ایران اقدام کرد. او این اقدامات را مشابه عملیاتهای گذشته، از جمله حمله به رآکتور هستهای عراق در عملیات اپرا در سال ۱۹۸۱ و خرابکاری در نطنز دانست که با حمایت لجستیکی و فنی غرب انجام شد.
به گفته او، ایران با تکیه بر توان موشکی، پهپادی و فناوری جنگ شبکهای، پاسخهای قاطعی همچون حمله به پالایشگاه حیفا ارائه داد و مانع از تحقق براندازی نرم شد. جرایم سازمانیافته نیز در این جنگ بهعنوان ابزار جنگ جایگزین عمل کردند و با تأمین مالی پنهان و بهرهگیری از قاچاق انسان، سوخت و تجهیزات، نقش مهمی ایفا کردند؛ هرچند ضربات امنیتی ایران توان عملیاتی آنها را محدود کرد.
این پژوهشگر ادامه داد: موساد بهویژه از شبکههای جرایم سازمانیافته، مانند قاچاقچیان و گروههای حاشیهای، برای نفوذ و اجرای عملیات علیه ایران بهره برده است. بیات توضیح داد این گروهها به دلیل انگیزههای اقتصادی و ساختار پنهانی خود، به ابزاری کارآمد برای سرویسهای اطلاعاتی خارجی تبدیل شدهاند و افراد در این شبکهها گاه از طریق وعدههایی مانند تحصیل، اقامت یا درمان در خارج جذب میشوند. به گفته او، در داخل ایران نیز تعارض میان نهادهای نظامی درباره موضوعاتی مانند حضور جنگندههای اف-۳۵ یا بحث نفوذ اطلاعاتی عمیق، بر فرآیند تصمیمگیری تأثیر منفی گذاشته و این دوگانههای کاذب مانع از ارزیابی دقیق نقاط ضعف و برنامهریزی درست میشود.
بیات در انتها خاطرنشان کرد: تهدیدات کنونی علیه ایران ماهیتی ترکیبی، سیال و چندلایه پیدا کردهاند و مرز بین عملیات نظامی و اطلاعاتی بهشدت کمرنگ شده است. وی تأکید کرد رژیم صهیونیستی با بهرهگیری از جرایم سازمانیافته، گروههای تجزیهطلب و عملیات روانی، برنامهریزی دقیقی برای تضعیف ایران دارد. او افزود برای مقابله با موجهای احتمالی بعدی درگیری که ممکن است در ماههای شهریور و مهر رخ دهد، ایران باید با شناخت کامل از این تهدیدات، بهویژه نقش جرایم سازمانیافته، آمادگی لازم را ایجاد کند. تمرکز بر جامعه آسیبدیدگان، قاچاقچیان و گروههای حاشیهای، که دشمن از آنها بهرهبرداری میکند، یک ضرورت است تا با پذیرش و شناسایی این تهدیدات، خسارات احتمالی در حوزههای ترور، خرابکاری و نفوذ به حداقل برسد.
نتیجهگیری
راهبرد قدیمی اسرائیل موسوم به «مابام» پس از عملیات وعده صادق دو عملاً کنار گذاشته شد و جای خود را به دکترین تهاجمی و جنگ مستقیم با ایران داد که محور آن سازمان اطلاعات نظامی «آمان» است، نه موساد. جنگ ۱۲ روزه نشان داد تلآویو با ترکیبی از فناوریهای پیشرفته، جاسوسی انسانی، عملیات سایبری و بهرهگیری از جرایم سازمانیافته تلاش کرد زیرساختها، نخبگان و انسجام داخلی ایران را هدف بگیرد، اما پاسخ موشکی، پهپادی و شبکهای ایران بسیاری از اهدافش را ناکام گذاشت. ماهیت تهدیدات علیه ایران اکنون ترکیبی، چندلایه و متکی بر بازیگران غیردولتی است و مرز میان اقدام نظامی و اطلاعاتی کمرنگ شده است؛ بنابراین برای مواجهه با موج بعدی، ورود به جنگ نسل چهارم و تقویت مقابله با شبکههای نفوذ و جرایم سازمانیافته ضرورتی حیاتی دارد.