سلام و عرض ادب
من برادرم رو سال 97 از دست دادم با اینکه خیلی براش زحمت کشیدم که خوب بشه اصلا فکرشو هم نمیکردم دیگه نبینیمش
بشدت لاغر شده بود دردش رو هم نفهمیدیم چی بود سرطان بود یا چیزدیگه داغ برادر خیلی سخته دوسال کوچکتر از خودم بود نمیدونم حکمت خدا چی هست راضیم به رضای خدا این خانواده هایی که داغ ندیدن خیلی شکرگذار باشن داغ هر کسی سنگین و سخته تا نبینی درک نمیکنی یا ارحم الراحمین
خدا همه رفتگان رو قرین رحمت خودش قراربده
سلام عیبی نداره خدا او را در پناه خود نگهداری می کنه شما براش دعا کنید پیش خدا به حیات جاودان و پاک می رسه بهش هم فکر نکنید چون اعصاب را خرد می کنه فقط براش دعا کنید چون فکر کردن به فقدان کسی باعث عذاب روح اون عزیزتون میشه اما دعا و دادن صدقه و کار خوب شما باعث شادی ایشان میشه خدا رحمتشون کنه
ناشناس
۰۰:۵۹ ۰۲ ارديبهشت ۱۴۰۱
هی هی حضرت علی کجا رفتی از این دشمنان بدددددددددددددددذددددددددددد
من ۴۷ روزه ،نامزدمو از دست دادم روزی نیست ک دلتنگش نباشم و منتظر زنگش ...بی نهایت سخت میگذره تقریبا همه زندگی برام معنیشو از دست داده نه چیزی خوشحالم میکنه ونه چیزی ناراحت ..هنوز صداش ک چند ساعت قبر مرگش زنگ زد تو گوشمه ...کاش یه خواب بود .برای من و شادی روح عزیرم دعا کنید ممنون میشم.
خدا رحمتشون کنه شما براش دعا کن و سعی کن زیاد به خاطرات خوبش فکر نکنی که ناراحت نشی براش دعا کن و صدقه بده روحش شاد میشه
ناشناس
۰۹:۲۲ ۲۵ اسفند ۱۴۰۰
من هم وقتی که شش ساله بودم مادرم در اثر تصادف در حالی که باردار بود به رحمت خدا رفت پدرم ماند با سه تا بچه ۶ساله و۴ساله و۲ ساله پدرم خیلی هوای ما رو داشت برای همین نامادری حسادت می کرد با سختی بزرگ شدیم حالا یک سال هست پدرم بخاطر کرونا به رحمت خدا رفت بعد از سالها بیماری
گاهی در حکمت خدا می مانم که چرا پدرم که اینقدر مهربان بود این همه مریضی گرفت اما نامادری ظالم و سالم مانده...
دو ساله مادرم رو بخاطر کرونای لعنتی از دست دادم ولی شبی نیست که دلتنگش نباشم و مدام از فراقش اشک میریزم خیلی بخوابم میاد که آرام بشم ولی من همچنان دلتنگشم .. مادرم هیچ جایگزینی نداره تا ابد باید بخاطر فراقش بسوزم
خدا همه گذشتگان را بیامرزد۰ولی شما بچه ها تا پدر ومادراتون زنده بودن قدرشون را نمی دانید ۰مثل بچه های من که مرا عذاب می دن۰شاید من بد باشم۰کاش من مثل اونا میمردم
خیلی سخت فاجعه است من سه سال از دست دادم و هیچ وقت بعد از اون روز زندگی خوبی نداشتم
احسان
۱۶:۳۱ ۰۹ شهريور ۱۴۰۱
هنوز هفت پدرم نشده , شب و روز در حال خون باریدنم .. داغ سنگینی رو قلبمه ..
ناشناس
۱۸:۳۵ ۱۲ بهمن ۱۴۰۰
سلام من بیست سالمه و یک داداش کوچیکه 4 ساله دارم تو سرش شنت گذاشتن و شرایط خاصی داره و مامانم به تازگی بر اثر کرزونا فوت شد مامان من تنها 47 سالش بود زندگیمون از هم پاچیده دیگه سر یک سفره مجع نمیشین
من ار روز گریه میکنم خیلی خیلی دل تنگم احساس میکنم زندگیم پوچ شده دلم برای داداشم که مامان نداره و تو این سن یتیم شد پر پر میشه
خیلی موقع هذ به بودن خدا شک َمیکنم من عاشق مامانمم خودشم میدونست اماتنهام گذاشت لعنت به این زندگی
برای شادی روح مامانم ممنون میشم فاتحه و صلوات بفرستید
سلام من هم چهار ماه که پدر عزیز تر از جانم را از دست دادم بی تکیه گاه شدم همه ی هستیم بابام بود بابای مهربونم
واقعا داغون شدم شادی روح همه ی اموات وپدر عزیزم صلوات اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم والعن اعدائهم
من همه همسرم سال اخرای ۹۳ بود از دیت دادم .یک بچه کلاس اولی داشتم .یک بچه ۱۱ ماه بغلم ی تو راهیم داشتم ۵ ماه ..تو تصادف لعنتی از دست دادیم من ماندم داغ بزرگ و با سه تا بچه .خدایا نصیب هیچ کس نکن .خودم دردداغون شدم تو تصادف .پسرم ۸ سالم پاش بدجور شکسته بود انقد تو سنگ ماسه ها کشنده شده بودیم تمام پستمون پر سنگ شده بود .اما دختر مو پسر تو راهیم هیچی نشده بود هیچی ..اما همسر عزیزم مهربانم همش ۳۲ سالش بود ۱۵ روز ب عید رفت .س روز ب عید تولدش بود .اما شکر میگذره اما هیچ وقت فراموش شدنی نیستن عزیزانمون هر روز ک میگذره ک همان دیروز بود
به نام خداباعرض وادب به دوستان گل خداوند همه اعمال میبینه پدر مادر هرکس به رحمت خدا رفته خداوند همه اموات رو بیامرزه اما دراصل مانمیبینیم انها زنده اند مادرک و فهمیدن ماها اعتقادات ضعیف شده انها زنده اند ماها مرده ایم چه جوری انها از اهوال ما خبر دارند وسر میزنند از هر اتفاقی نجاتمان میدهند اما نمیبینید واقعیت انقدر باید اعتقادت قوی باشه که باهاشان ارتباط برقرارکردن نمیتونم واضح بگم خیلی چیزهار و نمیدونید بایدقرآن معنی قرانو بدونید شاید بگید میدونیم اما دراصل هیچی نمیدونید تجربه کردم بهتون میگم دوستان از خداوند بزرگ میخواهم همیشه پشت وپناهتان باشد یاحق************
منم مادرمو که هم مادر بود و هم پدر هم خواهرو هم برادر کلا همه خانواده ام بود دوماهو ۲۰روزه که از دست دادم خیلی دلتنگشم جای خالیش خیلی اذیتم میکنه انقدر دلتنگش میشم که حس میکنم قفسه سینه ام درد میگیره
رضا
۱۱:۳۵ ۲۹ آذر ۱۴۰۰
عدالت خدا کجا می باشد؟؟؟؟ مادر من در جوانی مرد. خیلی سخت است. زندگیمان از هم پاشید. ای کاش روی دنیا نبودیم. کجاست عدالت خدا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام خداصبرجمیل بده منم خودم داغدارم ولی باید برای آرامش دل به یاد مصیبت های حضرت فاطمه ، امام حسین ، وحضرت زینب که ام المصائب هستند بیفتیم این مصیبت های ما ناچیز است وخدااجرش رامیده وتحملش رانیزهمینطور
بهمن
۲۲:۴۰ ۲۴ آذر ۱۴۰۰
یه بنده خدایی تو پیامها گفته کاش مرگی نبود،بله کاش مرگ هیچ جوان کودک و خردسالی نبود ،ولی وقتی سن میره بالا سلولهای بدن به مرور زمان پیر میشه مریضی ها میاد سراغتمون مخصوصا اگه به پیری برسیم ،انسان تا جوان سرحال از زندگی لذت میبره بلای ۱۰۰ سال عمر کنیم که چی بشه خیلی ها هستند به ۷۰ نرسیده دیگه نمیتونن درست راه برن مریضی ها فقط بیشتر میشه ،فکر کنیم اگه مرگ نبود چی میشد،
عزیزان هم وطن.نظرات همگی راخواندم.مرگ حق است وهمه آدم هابالاخره روزی بایدبرویم.اما کمی تامل کنید.اگرعزیزتان عمرطبیعی اش راکرده.درکنارهمسرش به میانسالی وپیری رسیده،بچه هایش کوچک نیستند وچشمش به خاطر کوچکی فرزندانش به دنیا بازنمانده،چرابی تابی می کنید؟؟؟
آنقدر جوان ناکام وآرزوبه دل وهمسران جوان به رحمت خدامیروند که تعجب میکنم برای درگذشت یک آدم پیرکه عمرطبیعی اش راکرده،ناراحتی می کنید!نمیگویم ناراحت نباشید.عزیزتان بوده.اماکمی هم توجه کنید.من همسرم رادرجوانی ودراثربیماری سرطان ازدست دادم.تالحظه مرگ ،نگران سرنوشت من وفرزندان کوچکم بود.بیچاره حتی نماندتا بزرگ شدن فرزندانش راببیند وذوق کند.کاشکی عمرطبیعی اش راکرده بود،ازپیری گذشتم،کاشکی به میانسالی رسیده بود ووقت مردن باکلی آرزو،چشمش به دنیابسته نمی شد
من برادرم رو سال 97 از دست دادم با اینکه خیلی براش زحمت کشیدم که خوب بشه اصلا فکرشو هم نمیکردم دیگه نبینیمش
بشدت لاغر شده بود دردش رو هم نفهمیدیم چی بود سرطان بود یا چیزدیگه داغ برادر خیلی سخته دوسال کوچکتر از خودم بود نمیدونم حکمت خدا چی هست راضیم به رضای خدا این خانواده هایی که داغ ندیدن خیلی شکرگذار باشن داغ هر کسی سنگین و سخته تا نبینی درک نمیکنی یا ارحم الراحمین
خدا همه رفتگان رو قرین رحمت خودش قراربده
گاهی در حکمت خدا می مانم که چرا پدرم که اینقدر مهربان بود این همه مریضی گرفت اما نامادری ظالم و سالم مانده...
من ار روز گریه میکنم خیلی خیلی دل تنگم احساس میکنم زندگیم پوچ شده دلم برای داداشم که مامان نداره و تو این سن یتیم شد پر پر میشه
خیلی موقع هذ به بودن خدا شک َمیکنم من عاشق مامانمم خودشم میدونست اماتنهام گذاشت لعنت به این زندگی
برای شادی روح مامانم ممنون میشم فاتحه و صلوات بفرستید
واقعا داغون شدم شادی روح همه ی اموات وپدر عزیزم صلوات اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم والعن اعدائهم
آنقدر جوان ناکام وآرزوبه دل وهمسران جوان به رحمت خدامیروند که تعجب میکنم برای درگذشت یک آدم پیرکه عمرطبیعی اش راکرده،ناراحتی می کنید!نمیگویم ناراحت نباشید.عزیزتان بوده.اماکمی هم توجه کنید.من همسرم رادرجوانی ودراثربیماری سرطان ازدست دادم.تالحظه مرگ ،نگران سرنوشت من وفرزندان کوچکم بود.بیچاره حتی نماندتا بزرگ شدن فرزندانش راببیند وذوق کند.کاشکی عمرطبیعی اش راکرده بود،ازپیری گذشتم،کاشکی به میانسالی رسیده بود ووقت مردن باکلی آرزو،چشمش به دنیابسته نمی شد