سلام من عزیزم بر اثر این ویروس منحوس مرد هنوز چهلم نشده از عزیزانی که این متن میخونن درخواست صلوات دارم برای شادی روحش خدا اجرتون بده و برای رفتگانتون آمرزش.
زندگی میکنم حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم چون این این زندگی هست که بهترین های دیگر را به من میدهد پس اینکه غصه بخوری و خودتو تباه کنی اون دیگه بر میگرده
من امروز بیست روزه بابام رو از دست دادم، بابام حالش خوب بود صبح بر اثر سکته قلبی از دنیا میره خیلی سخته شب بابا باشه بعد صبح که بیدارشی دیگه نباشه، بابام خیلی آدم خوب و مهربونی بود برای شادی روحش صلوات. ممنون
سلام من الان نزدیک یک هفته بیشتر از مسافرت اومدیم بابام رفت دکتر گفت برم و زود برمیگردم منم کل لباساشو و سیلهاشو شستم گفتم زود خشک بشه الان میاد ولی بابام نمیدونم چرا نیومد هنوز منتظرم دارم به خدا سکته میکنم دکترا گفتن ایست قلبی کرده ولی باورم نمیشه بابام سالم بود مدام از خدا میخوام یه حالی احوالی ازش بهم بگه خدایا کمکم کن
شاید چند خط نوشتن لحظه ای ارومم کنه. من یک ماهه عشق و مرد زندگیمو که بعد 4 سال بهم رسیدیم و دوساله عقدکرده بودیم از دست دادم. همسرم بهترین مرد بود بعداز 6 سال عاشقی تو سن 26 سالگی خداازم گرفتش. خدا شفاشو نداد بهم و درست چهلمش مصادف شده با شب خواستگاریمون چون من ساداتم همیشه دلش میخواست همچین شبی عروسیمونم باشه. حالا من با کت شلوار دومادیش و حسرت و ارزوهای جفتمون چیکارکنم. خداشفای همه ی وجودمو نداد کاش مرگ منو بده.
سلام عزیزم منم ۴۵ روزه شوهرمو با مرگ ناگهانی از دست دادم خودم ۲۶ سالمه ۳ سال بود ازدواج کرده بودیم و ب سختی ب هم رسیدیم من درکت میکنم چی میکشی همون روز میخواستم براش کیک تولدشو سفارش بدم و خوشحالش کنم ولی خدا ازم گرفتش .نگرانشم نمیدونم اون دنیا چی میکشه دلم براش تنگ شده عاشقش بودم یه روز نمیتونستم بدونش بخوابم
مهلا
۰۰:۴۷ ۲۴ شهريور ۱۴۰۰
سلام خدا بهتون صبر بده منم ۴۵ روزه شوهرمو با مرگ ناگهانی از دست دادم بیدارش کردم بره سرکار توو دسشویی افتاد و ایست قلبی کرد همون روز میخواستم براش کیک تولد سفارش بدم سه ساله ازدواج کرده بودیم و ب سختی ب هم رسیدیم خیلی برام سخته درکت میکنم چ حالی داری
من من
۱۱:۵۳ ۰۳ خرداد ۱۴۰۱
منم دقیقا شرایط تورو دارم
حوریا
۰۳:۴۰ ۲۹ تير ۱۳۹۹
سلام.من۲ماه ونیمه برادر۲۵سالمودراثرایست قلبی ازدست دادم.اون شب خونه من بود خودش گفت دوس دارم بیام خونت.تانیمه شب کنارهم نشسته بودیم وازخاطرات بچگی میگفتیم.شب خابید دیگه صبح بیدارنشد.خیلی دارم عذاب میکشم ونبودنش رونمیتونم قبول کنم.دوس دارم هرچی زودتربرم پیشش.برای ارامش دل من وشادی روح برادرم احسان صلوات بفرستین
دوماه ميشه خيلي دلم براش تنگ شده
هر روز باهاش تماس ميگرفتم
قلبم داره ميسوزه باورم نميشه R
اصلا تحمل داغ خانوادمو ندارم
همیشه دعا میکنم من زودتر از اونها برم ولی خوب بازم ادم دلتنگ میشه